- مشخصات كتاب
- [پيشگفتار]
- المدخل
- [قسمت أوّل: عبادات]
- امّا مقدمه، در بيان مسائل متعلّقه به تقليد است
- اشاره
- مسأله 1- اقوي جايز [3] نبودن بقاء [4] بر تقليد ميّت است مطلقا،
- مسأله 2- مراد از اعلم يعني استادتر
- مسأله 3- شناختن مجتهد
- مسأله 4- هر گاه شخص، با عدم قدرت از اعلم، تقليد غير اعلم كرد،
- مسأله 5- عدول از حيّ به حيّ
- مسأله 6- هر گاه دو مجتهد مساوي باشند
- مسأله 7- اگر يكي از آن دو مجتهد مساوي اوثق [1] در فتوي باشند،
- مسأله 8- هر گاه شخص مقلد در مسأله بقاء بر تقليد ميت تقليد مجتهد حي را كرد
- مسأله 9- رجوع به غير اعلم در مسألهاي كه اعلم فتوي نميدهد واجب است
- مسأله 10- مأذون نيست كسي مخالفت احوطهاي مطلق كند.
- مسأله 11- ظاهر كلمات علماء اين است كه تقليد اعلم، واجب مطلق است
- مسأله 12- جاهل قاصر هر گاه عملي كند،
- مسأله 14- هر گاه در بين نماز مسألهاي روي داد
- مسأله 15- اگر پيش از نماز ملتفت بود جهل يا نسيان خود را
- مسأله 16- جايز نيست عمل كردن به قول مشهور مگر
- مسأله 17- تقليد در مسائل ضروريّه لازم نيست،
- مسأله 18- در مسائل تقليديّه، اخذ اجمالي كفايت نميكند
- مسأله 19- تقليد غير اعلم در مسألهاي كه علم داري به موافقت او با اعلم جايز است،
- مسأله 20- اگر دو مجتهد مسلّم الاجتهاد باشند،
- مسأله 21- هر گاه عارض شود مجتهد را جنون يا فسق
- مسأله 22- نيّت تقليد،
- مسأله 23- هر گاه شخص شك كند بعد از عمل كه تقليد داشتهام يا نه
- مسأله 24- هر گاه مجتهد در مسألهاي از رأي سابقش بر گردد
- مسأله 25- عامي در احكام فرعيّه به عقل خود عمل نميتواند كرد،
- مسأله 26- هر گاه شخص با قدرت بر تقليد مجتهد حيّ باقي باشد به تقليد ميّت
- مسأله 27- اگر كسي تقليد كرد غير اعلم را با علم به مطابق بودن با اعلم
- مسأله 28- اگر كسي تقليد كرد اعلم را در رجوع به غير اعلم،
- مسأله 29- نايب و قيّم [3] مجتهد كه ولايت طفل يا وقف يا غيره دارد،
- مسأله 30- اگر شخص تقليد كرد كسي را كه اخذ به كتاب را تقليد ميدانست،
- مسأله 31- هر گاه شخص تقليد كرد اعلم را و حكم مسأله را بعد فراموش كرد
- مسأله 32- هر گاه شخص خريد چيزي را به آن قسم كه مجتهدش صحيح ميدانست و فروشنده باطل ميدانست،
- مسأله 33- اگر مختلف باشد تقليد وكيل،
- مسأله 34- اگر شخص تقليد كند شخص معيّني را به خيال آن كه زيد است
- مسأله 35- جايز است تقليد دو مجتهد با مساوي بودن ايشان
- مسأله 36- طريقه اخذ مسائل سه قسم است.
- مسأله 37- بدان كه عدالت ملكه است نه حسن ظاهر
- مسأله 38- هر گاه خلاف [5] واقع شود ميان كتاب و شنيدن از مجتهد،
- مسأله 39- هر گاه شخص دستش به مجتهد يا كتابش و يا ناقل عادل نرسد
- مسأله 40- به فتواي علما- چه حيّ و چه ميّت- كه موافق احتياط [3] يا ضروري يا اجماعي شيعه باشد عمل كند ضرر ندارد
- مسأله 41- هر گاه مقلّد به تفاصيل، مسائل مجتهدش را احاطه ندارد،
- مسأله 42- شخص بي تقليد به قصد قربت عمل كرد
- مسأله 43- بدان كه اعتبار اعلميّت در وقتي است كه مجتهد استنباط ميكند،
- فصل 1 در نجاسات است
- فصل 2 مطهّرات
- فصل 3 در نجاسات است
- مسأله 46- چيزي كه مشتبه به نجس باشد
- مسأله 47- لباس نجس بعد از تطهيرش،
- مسأله 48- لباس نجس هر گاه وكيل [3] تطهيرش كند
- مسأله 49- آب گودي كه صدق چاه نميكند
- مسأله 50- هر گاه دست نجس مثلا آب قليل بر آن جاري شود
- مسأله 51- اطراف متنجّس كه صدق محل واحد كند
- مسأله 52- غساله منفصله از محل نجاست
- مسأله 53- از عرق جنب از وطي حايض و نحو آن،
- مسأله 54- فضله طيور هر گاه شك داشته باشد كه از حلال گوشت است
- مسأله 55- ناخن، مثلا سنگ بر روي آن خورد و خون در زيرش مرد
- مسأله 56- هر گاه غذايي پاي دندان باشد
- مسأله 57- حناي نجس هر گاه، مثلا بسر بندند
- مسأله 58- زمين بازار و غيره تا علم به نجاستش نداري پاك است
- مسأله 59- خون مشتبه به نجس
- مسأله 60- اگر دانه انگوري در غوره باشد كه آبش بگيرند
- مسأله 61- زمين يا ديوار يا فرش يا لباس شخص نجس باشد
- مسأله 62- جمعي مثلا طعام ميخورند، يكي فضله موش مثلا در آن ديد
- مسأله 63- پشه و نحو آن كه خون از بدن ميخورند،
- مسأله 64- حرام است نجس كردن مسجد و فرش آن
- مسأله 65- آب چاه حكم آب كر دارد
- مسأله 66- هر گاه تطهير كرد شخص لباس متنجس را [3] بعد ديد عين نجاست در او باقي مانده،
- مسأله 67- نمد و مثل آن هر گاه تطهير شرعي شده باشد
- مسأله 68- غساله نجس هر گاه به جايي ديگر برسد،
- مسأله 69- آب انگور اگر در آفتاب جوش بيايد
- مسأله 70- مس نجس و شبه آن را هر گاه آب كنند
- مسأله 71- تنور هر گاه نجس شود،
- مسأله 72- هيمه نجس هر گاه بسوزد
- مسأله 73- آب نجس مثلا سرايت كرد در ميان جماعتي
- مسأله 74- آب قليل كه در جدول، مثلا ميرود
- مسأله 75- زمين گل، بعضي از آن نجس و بعضي از آن پاك،
- مسأله 76- از دو ظرف يكي سركه و يكي شيره مثلا برداشت و مخلوط كرد
- مسأله 77- هر گاه مو از بدن كنده شود و ريشه آن با رطوبت باشد
- مسأله 78- هر گاه چيزي را شخص عاريه گرفت و نجس كرد،
- مسأله 79- دود [4] روغن نجس و شعله هيمه نجس،
- مسأله 80- هر گاه طعام متنجس را جماعتي خوردند
- مسأله 81- هر گاه منقار مرغي مثلا نجس شود
- مسأله 82- چاه هر گاه نجس شود به رنگ يا بوي يا مزه نجاست،
- مسأله 83- احوط در استبراء [3] حيوان جلّال بعد از زوال اسم [4] جلّال،
- فصل 4 در بعضي چيزهايي است كه مستحب است بر آن آب به پاشند
- فصل 5 در ازاله نجاسات است
- مسأله 86- واجب است ازاله نجاست از رخت و بدن به جهت نماز و طواف واجب
- مسأله 87- هر گاه چيز طاهري برسد به چيز نجس يا متنجّس
- مسأله 88- ترشح زمين نجس
- مسأله 89- نجاست ثابت ميشود به علم يا خبر دو عادل
- مسأله 90- شيء متنجّس، طاهر نميشود مگر با علم به تطهير آن
- مسأله 91- هر گاه چيزي نجس در ميان چند چيز طاهر مشتبه شده باشد،
- مسأله 92- تطهير متنجس هر گاه مثل لباس باشد
- مسأله 93- هر گاه در زير آب يا بيرون آب چيزهاي بزرگ،
- مسأله 94- بدن در زير آب كر يا جاري يك دفعه دست بر روي آن بگذارد و بر دارد دو شستن حساب ميشود،
- مسأله 95- غساله نجس است در غسله اولي،
- مسأله 96- ظرف را هر گاه سگ به طرف زبان خود نجس كند
- مسأله 97- هر گاه ظرفي آب نجس در آن باشد آب كر يا جاري [1] به آن ممزوج شود،
- مسأله 98- ظرف نجس و هر چه فشار احتياج ندارد،
- مسأله 99- آن چه تعدّد و فشار ميخواهد،
- مسأله 100- ظرفي كه گودي [7] ندارد
- مسأله 101- زمين [9] نجس به مجرد فرو گرفتن آب كر يا جاري يا بارش به قسم مذكور پاك ميشود،
- مسأله 102- گوشت و دنبه و پيه [1] هر گاه نجس شوند،
- مسأله 103- ظرف يا دست هر گاه مثلا چرب شده باشد،
- مسأله 104- چربي مايع نجس اگر در آب كر بريزند
- مسأله 105- متجنسي كه غسالهاش مضاف بيرون آيد،
- مسأله 106- چيزي كه آب نجس در آن نفوذ كرده باشد
- مسأله 107- هر گاه آتش بگدازد چيز نجس را پاك نميكند
- مسأله 108- هر گاه شخصي تقليد كند مجتهدي را كه غساله را پاك ميداند
- مسأله 109- هر گاه صورت شخص نجس باشد مثلا و فراموش كند
- مسأله 110- گوشت و دنبه مثلا كه روغنش گداخته نشده باشد نجس شود
- مسأله 111- بول پسر شيرخواره كه هنوز غذا خور نشده باشد
- مسأله 112- خون كمي مثلا به دست باشد شخص بمالد بر زمين يا غير زمين كه خون ازاله شود پاك نيست،
- مسأله 113- اگر خوني در آبگوشت كه ميجوشد بريزد نجس ميكند
- مسأله 114- آب خون يا آبي كه به خون نجس شده
- مسأله 115- ذره خون اگر در آب كمتر از كر برسد
- مسأله 116- حبي مثلا نجس شده و كمي گل بر آن باشد
- مسأله 117- هر گاه نمك صلب يا نبات مثلا ظاهر آن مثلا نجس شود
- مسأله 118- آب اماله هر گاه بر گردد و تغيير به رنگ و بو و مزه نجاست نداشته
- مسأله 119- دست غسل دهنده ميت بعد از سه غسل
- مسأله 120- هر گاه چرك زير ناخن باشد،
- مسأله 121- هر نجسي را به هر آبي دو مرتبه [2] بايد شست
- مسأله 122- بوريايي كه ريسمان دارد هر گاه نجس شود
- مسأله 123- كشمش [6] هر گاه مغز آن جوش بخورد
- مسأله 124- آب خرما [8] كه جوش آمد
- مسأله 125- غذاي پاي دندان هر گاه نجس شود
- مسأله 126- آب كر هر گاه ممزوج شود به آب نجس
- مسأله 127- زمين نجس كه آب كر آن را فرو گيرد
- مسأله 128- خون در دهان به آب دهان مستهلك شود
- مسأله 129- غذا در دهان هر گاه خون به آن برسد
- مسأله 130- چيزي متجنس در ظرفي باشد
- مسأله 131- هر گاه فشار ندهي آن چه را كه فشار ميخواهد
- مسأله 132- ظرف نجس كه باران بر آن به بارد
- مسأله 133- در آب كر و جاري هر دفعه كه همان موضع نجس مثل دست
- مسأله 134- آفتاب بر زمين نجس با رطوبت سرايت كننده بتابد
- مسأله 135- آب نجس در ظرف باشد يا ظرف نجس آب در آن كنند فرق ندارد
- مسأله 136- هر گاه مثلا طفل دستش نجس باشد
- مسأله 137- خون كمتر از درهم كه عفو است
- مسأله 138- دلو چاه هر گاه نجس شود
- مسأله 139- برنج يا چيزي كه آب در مغز آن ميرود كه فشار بر نميدارد
- مسأله 140- بارش بر هر چيزي كه فشار لازم دارد به بارد
- مسأله 141- هر گاه در آب دلو نجاست بالا آمده و آب دلو به اطراف چاه ريخته شود
- مسأله 142- چرك پاي دندان كه نجس شود
- فصل 6 در مسائل و شرايط وضو است
- مسأله 143- هر گاه گوشتي در موضع وضو يا غسل روييده باشد،
- مسأله 144- چرك زير ناخن واجب نيست ازاله آن،
- مسأله 145- هر گاه زن به حضور مرد نامحرم وضو بسازد
- مسأله 146- هر يك از انگشتهاي پا را كه مسح كند
- مسأله 147- هر گاه شخص به يك دست مسح سر و هر دو پا را بكشد
- مسأله 148- هر گاه ممكن نشود كفش و نحو آن را از پا بيرون آورند
- مسأله 149- هر گاه شخص، مادّه يا زخمي در بدن داشته باشد كه نتوان آب به آن رسانيد
- مسأله 150- هر گاه عذر بر طرف شد وضو يا غسل جبيره
- مسأله 151- هر گاه در مقام تقيّه،
- مسأله 152- شخص نماز قضاء بر ذمّه دارد و خواهد پيش از وقت وضو بسازد
- مسأله 153- هر گاه شخص متصل بولش ميچكد،
- مسأله 154- آبي كه نمك داخل در آن كنند
- مسأله 155- غسل جنابت كفايت از غسل جمعه هم ميكند
- مسأله 156- هر گاه به جهت مرضي، مثلا دوايي مثل كتيرا و نحو آن،
- مسأله 157- بعد از وضو يا غسل رطوبت مشتبه ببيند
- مسأله 158- هر گاه محدث شك دارد كه حدث سر زده يا نه،
- مسأله 159- وضويي كه از براي رفع [1] حدث باشد
- مسأله 160- هر گاه در بين غسل حدث اصغر سر بزند
- مسأله 161- هر گاه شخص قصد تمام دادن اجرت حمامي را به قسم متعارف ندارد
- مسأله 162- جبيره در موضع مسح هم مثل موضع غسل است
- مسأله 163- خون جروح و قروح كه نتوان شست
- مسأله 164- هر گاه آب تا سينه [5] شخص باشد،
- مسأله 165- هر گاه شخص نذر كند كه صد صلوات بفرستد با طهارت،
- مسأله 166- هر گاه شخص نميدانست كه قدري باطن دماغ را به جهت مقدّمه بايد شست
- مسأله 167- هر گاه رطوبت كف دست كفايت نكند مسح را،
- مسأله 168- پيش از وقت، وضوي تهيّأ [3] مستحب است
- مسأله 169- هر گاه سهوا شخص به آب غصبي وضو بسازد،
- مسأله 170- استنجاء به سنگ و شبه آن بايد عددش سه [4] باشد
- مسأله 171- خون بواسير اگر مشقت [5] در تطهيرش باشد عفو است،
- مسأله 172- شخص بعد از وضو يا غسل مانعي در بدن ديد
- مسأله 173- يقين در وضو و حدث و شك در تقديم
- فصل 7 در تيمم است
- مسأله 174- تيمم بدل از وضو يا غسل
- مسأله 175- هر گاه شخص يك دستش عاجز باشد براي تيمم،
- مسأله 176- هر گاه اسباب وضو يا تيمم از خاك و نحو آن ممكن نشود،
- مسأله 177- هر گاه شخصي را در مكان غصبي [2] حبس كرده باشند
- مسأله 178- بر شش چيز تيمم ميتوان كرد:
- مسأله 179- تيمم به غبار مختص به غبار ثوب نيست
- مسأله 180- شخص با تيمم بود كه مغرب شد
- مسأله 181- به جهت تيمم، بايد تمام ممسوح مسح شود
- مسأله 182- شخص جنب يا حائض كه تكليفش تيمم است
- مسأله 183- سنگ آهك پيش از پختن،
- مسأله 184- هر گاه شخص در بين تيمم يا وضو شك در اجزا كند
- فصل 8 در غسل جنابت است
- مسأله 185- هر گاه مردي كه مريض نباشد و رطوبت در خود ببيند
- مسأله 186- هر گاه شخصي مني در جامه خود ببيند و نداند كي جنب شده
- مسأله 187- هر گاه شخص رطوبتي در جامه خود ببيند و يقين كند كه مني است
- مسأله 188- واطي و موطوئه حيوان احتياطا [2] غسل كند
- مسأله 189- در غسل بيرون از آب بودن و عورت پوشيدن شرط صحت غسل نيست،
- مسأله 190- هر گاه دندان با گوشت كنده شود،
- مسأله 191- هر گاه روي زخم جبيره را مسح [3] نتوان كرد
- مسأله 192- موي نازك در بدن احتياطا به جهت غسل شسته شود
- مسأله 193- هر گاه موضع غسل يا وضو را شخص نجس ميدانست و بعد از وضو يا غسل شك دارد كه ازاله كرده يا نه
- مسأله 194- هر گاه پيش از وقت غسل كرد به قصد واجب،
- مسأله 195- آب حوض يا خزينه كه در آن استنجاء كنند
- مسأله 196- جرم وسمه در ابرو مثلا،
- مسأله 197- آب مشتبه به غصب،
- فصل 9 در آداب تخلي است
- فصل 10 در احكام حيض و استحاضه و نفاس است
- مسأله 202- علامت خون حيض،
- مسأله 203- هر گاه ضعيفه دو مرتبه در اوّل ماه تا پنج روز مثلا خون ببيند،
- مسأله 204- هر گاه عادت قرار گرفت و بعد تغيير كرد
- مسأله 205- هر گاه شك كند كه خون از او خارج شده يا نه،
- مسأله 206- هر گاه چيزي از او خارج شد، شك دارد كه خون است يا نه،
- مسأله 207- هر گاه خوني به جامه خود ببيند و نداند كه از رحم آمده يا از جاي ديگر،
- مسأله 208- اگر خون مشتبه به نفاس شود
- مسأله 209- خون قبل از نه سال حيض نيست،
- مسأله 210- اگر شك در بلوغ داشته باشد
- مسأله 211- اگر خون مشتبه بيرون بيايد
- مسأله 212- بايد كه خون حيض سه روز متّصل باشد،
- مسأله 213- شب اول و شب چهارم [1] خارج از سه روز است
- مسأله 214- حيض، كمتر از سه روز و زياده از ده [2] روز نميشود
- مسأله 215- هر گاه زن سه روز متفرّق
- مسأله 216- زني ظهر مثلا خون ببيند
- مسأله 217- هر گاه زن سه روز مستمر خون ديد
- مسأله 218- هر گاه سه روز متصل خون ديد و قطع شد
- مسأله 219- هر گاه ما بين دو خون كه محكوم به حيض باشد
- مسأله 220- صاحب عادت وقتيّه به مجرّد ديدن خون
- مسأله 221- در ذات عادت عدديه فقط در ترك عبادت به مجرّد ديدن خون خلاف است،
- مسأله 222- هر گاه خون از عادت بگذرد
- مسأله 223- هر گاه به غير از متعارف مذكور پيش از عادت خون ببيند
- مسأله 224- هر گاه از سه روز كمتر خون قطع شد
- مسأله 225- هر گاه پيش از عادت [4] خون ديد
- مسأله 226- صاحب عادت ده روز هر گاه پيش از عادت خون ديد
- مسأله 227- هر گاه در اول و آخر عادت [5] خون ديد
- مسأله 228- صاحب عادت عددي، هر گاه خونش از ده بگذرد
- مسأله 229- اگر اصلا تميز ندارد،
- مسأله 230- هر گاه صاحب عادت وقتيه [4] از ده بگذرد خونش،
- مسأله 231- هر گاه عادت از ده بگذرد
- مسأله 232- بر زن واجب است استبراء رحم
- مسأله 233- هر گاه در ميان دو خون به صفت حيض
- مسأله 234- فرق نيست ميان خون حيض، سياه و يا سرخ بودنش،
- مسأله 235- زني كه بايد به عادت خويشانش رجوع كند
- مسأله 236- هر گاه عدد را بداند و زمان را فراموش كند
- مسأله 237- حرام است بر حائض داخل شدن هر عبادتي
- مسأله 238- حرام است وطي در قبل حائض
- مسأله 239- كفّاره وطي در قبل حائض بر مرد [7] است
- مسأله 240- قول زن در حايض بودن
- مسأله 241- بعد از وطي هر گاه شخص خلاف اعتقادش ظاهر شد
- مسأله 242- كسي كه عاجز از كفّاره باشد
- مسأله 243- زن حائض مدخول بها و لو به دبر
- مسأله 244- هر گاه به اعتقاد حايض بودن طلاق داد
- مسأله 245- وضو پيش از غسل ساختن،
- مسأله 246- هر گاه زن پاك شد
- مسأله 247- احوط بر حائض اگر نگويم اقوي قضاء نمازي است كه به نذر واجب شده باشد
- مسأله 248- هر گاه از اوّل وقت بگذرد به قدر اقلّ افراد نماز
- مسأله 249- هر گاه به اعتقاد آن كه به قدر پنج ركعت باقي است،
- مسأله 250- هر گاه اعتقاد داشت كه وقت به قدر نماز دويّم است
- مسأله 251- سنّت است از براي حائض كه در وقت نماز با وضو
- مسأله 252- مكروه است از براي حائض خضاب كردن
- فصل 11 در احكام نفاس است
- مسأله 253- ضعيفه بعد از وضع يا سقط طفل
- مسأله 254- اگر شك در ولادت دارد نفاس نيست
- مسأله 255- خون قبل از ولادت حيض ميشود به دو شرط:
- مسأله 256- اگر بعد از ديدن خون نفاس ده روز بگذرد
- مسأله 257- هر گاه در ابتداي خروج طفل خون خارج شود نفاس است،
- مسأله 258- هر گاه ضعيفه در وقت بيرون آمدن طفل خون ديد و پاك شد،
- مسأله 259- هر گاه خون نفاس بعد از تولد تمام طفل تا ده روز قطع شد،
- مسأله 260- هر گاه خون نفاس در بين ده روز قطع شد
- مسأله 261- منتهاي نفاس ده روز است،
- مسأله 262- هر گاه زن دو طفل زايد،
- مسأله 263- اقلّ ايّام طهر
- مسأله 264- هر گاه صاحب عادت هفت روز باشد مثلا
- مسأله 265- هر گاه صاحب عادت، هفت روز بعد از تولد خون نبيند
- مسأله 266- هر گاه روز اول خون ديد و قطع شد
- مسأله 267- هر گاه روز اول [5] خون ديد و قطع شد
- مسأله 268- در جميع صور لازم است از براي نفسا استبراء
- مسأله 269- آن چه بر حائض حرام است بر نفسا هم حرام است،
- مسأله 270- مكروه است بر زوج تمتع بردن از ما بين ناف تا زانو
- مسأله 271- مستحب است كه نفسا در وقت نماز وضو بسازد
- فصل 12 در احكام استحاضه است
- مسأله 272- خون استحاضه در غالب اوقات فاسد است
- مسأله 273- خون [1] استحاضه همين كه بيايد در باطن كه تواند بيرون آورد
- مسأله 274- هر گاه به اختبار و امتحان معلوم نشود
- مسأله 275- واجب [1] است از براي هر نمازي وضو،
- مسأله 276- هر گاه بعد از نماز صبح متوسّطه شود
- مسأله 277- هر گاه كثيره يا متوسّطه بعد از نماز قطع شود،
- مسأله 278- جايز نيست كه مستحاضه كثيره زياده از دو [3] نماز به يك غسل جمع كند،
- مسأله 279- جايز است از براي هر نماز يك غسل،
- مسأله 280- هر گاه بعد از شروع [5] در غسل يا وضو، ديگر خوني از ضعيفه خارج نشود
- مسأله 281- اگر بعد از غسل و پيش از نماز، خون استحاضه در ظاهر و باطن قطع شود،
- مسأله 282- اگر در ظاهر قطع شود نه در باطن و زمان،
- مسأله 283- هر گاه در اثناي نماز خون منقطع شود
- مسأله 284- اگر خون در اثناي نماز آرام گرفت
- مسأله 285- اگر زن يقين كند آرام گرفتن خون را
- مسأله 286- هر گاه استحاضه متوسطه روي دهد در شب
- مسأله 287- واجب است كه ضعيفه حفظ كند خود را به قدر امكان
- مسأله 288- هر گاه در بين نماز صبح قليله متوسطه شود
- مسأله 289- ضعيفه مستحاضه هر گاه غسل كند و وضو بسازد
- مسأله 290- هر گاه مستحاضه كثيره پيش از هر نماز خون از او قطع شود باز ببيند
- مسأله 291- اگر در بين غسل حدث اصغر از او سر زند
- فصل 13 در احكام اموات است
- مسأله 292- هر گاه غسل داده شود ميت،
- مسأله 293- جايز نيست غسل و نماز و كفن و دفن ميّت مگر به اذن وليّ ميّت
- مسأله 294- بايد غسل دهنده ميت، مثل ميت باشد
- مسأله 295- واجب است غسل دادن ميّت شيعه اثنا عشري
- مسأله 296- هر گاه طفل زنده باشد در شكم زن ميت
- مسأله 297- واجب است غسل دادن ميت، اول به آب سدر و بعد به آب كافور و بعد با آب قراح
- مسأله 298- هر گاه ممكن نشود غسل،
- مسأله 299- مخلوط كردن سدر و كافور در آب،
- مسأله 300- پيش از غسل شرط است
- مسأله 301- هر گاه در بين غسل يا بعد نجس شود بدن او،
- مسأله 302- هر گاه آب كفايت سه غسل نكند،
- مسأله 303- هر گاه ميّت محرم باشد،
- مسأله 304- هر گاه همجنسي يا محرمي از براي ميّت نباشد
- مسأله 305- مكروه است چيدن ناخن ميت
- مسأله 306- كفن سه پارچه واجب است:
- مسأله 307- بايد كفن غصبي و نجس و حرير و پوست نباشد
- مسأله 308- جايز است در حال تعذّر بلكه وجوبش خالي از قوّه نيست تكفين ستر عورت به متجنّس
- مسأله 309- سه پارچه كفن را از اصل مال ميّت برميدارند
- مسأله 310- كفن مملوك با مالك است
- مسأله 311- اقوي آن است كه بذل سدر و كافور و آب غسل واجب است
- مسأله 312- اقوي وجوب حنوط نمودن است
- مسأله 313- خاك تربت امام حسين عليه السّلام را با حنوط مخلوط كردن مستحب است،
- مسأله 314- وضع جريدتين با ميّت مستحب مؤكد است
- مسأله 315- جايز است حمل ميت بر دابّه
- مسأله 316- نماز واجب است بر شيعه اثني عشري به واجب كفايي
- مسأله 317- هر گاه يك نفر زن منفردا بر ميت نماز كند
- مسأله 318- در نماز ميت شرط نيست طهارت از حدث و خبث و ستر عورت،
- مسأله 319- مستحب است تيمم به جهت نماز ميت،
- مسأله 320- شرايط نماز استقبال قبله است و قيام با تمكن و نيت
- مسأله 321- نماز موافق مشهور بهتر اين است كه بعد از تكبير اول بگويد:
- مسأله 322- در نماز ميّت، عدالت امام شرط است،
- مسأله 323- بي اذن وليّ
- مسأله 324- بعد از نماز واجب نماز بر ميّت مستحب است،
- مسأله 325- مأموم به هر تكبيري كه رسيد تكبير بگويد و تكبير اول خود قرار دهد
- فصل 14 در احكام نماز است
- فصل 15 در ستر عورات است
- فصل 16 در احكام و شرايط نماز است
- مسأله 335- جاهل به حكم قبله،
- مسأله 336- هر گاه شخص از نماز شكسته و تمام هر دو قضاء دارد،
- مسأله 337- هر گاه پيشاني بر چيزي كه سجده بر آن صحيح نيست قرار گرفت
- مسأله 338- اگر شخص در حال قيام شك كند كه شك سابقم چه شكي بوده
- مسأله 339- شخص اگر در سجده است، مثلا و شك در ركعت دارد
- مسأله 340- شخص در حال ركوع زيادتر از حد ركوع خم شود
- مسأله 341- هر گاه شخص قصد تسبيح اربع داشت،
- مسأله 342- اذان و اقامه كه در مسجد ساقط است سقوطش عزيمت است
- مسأله 343- نماز قضاء،
- مسأله 344- هر گاه شخص سهوا نماز عشا را در وقت مشترك شروع كرد
- مسأله 345- موي اسب و الاغ و قاطر همراه نماز گزار باشد،
- مسأله 346- رطوبات حرام گوشت
- مسأله 347- هر گاه آب انگور جوش آمده پيش از آن كه دو ثلثان برود
- مسأله 348- هر گاه شخص، «السلام عليكم» را واجب قصد داشت
- مسأله 349- هر گاه جاهل مقصر هر سه سلام را به قصد واجب گفت،
- مسأله 350- هر گاه در حال تشهد يا ذكر يا قرائت دست يا انگشتهاي پا را مثلا حركت دهد
- مسأله 351- نماز ميّت هر گاه دعاي مستحبّش غلط خوانده شود جهلا،
- مسأله 352- حمل نجاست در دهان هم مثل ظاهر است
- مسأله 353- حمل اجزاي حرام گوشت و ميته نجس عمدا،
- مسأله 354- زن در نماز محاذي مرد يا پيش از مرد باشد
- مسأله 355- هر گاه شخص در بين نماز فهميد كه سلام نماز سابق را نداده،
- مسأله 356- كفش در پاي نماز گزار باشد
- مسأله 357- هر گاه نماز قضاء بر ذمّه باشد نماز نافله را بر خود واجب كند
- مسأله 358- موم همراه نماز گزار
- مسأله 359- هر گاه چيزي، مثل لقطه همراه خود نگاه دارد كه صاحبش را پيدا كند
- مسأله 360- شخص به مظنّه قبله نماز كرد،
- مسأله 361- شخص مدتي در حمد، مثلا«الصِّراطَ المُستَقِيمَ» را به كسر گفت
- مسأله 362- بعد از تمام كردن سوره «قل هو اللّه احد» سه مرتبه «كذلك اللّه ربي» گفتن مستحب است،
- مسأله 363- مدّ در قرائت به قدر دو الف كفايت ميكند
- مسأله 364- ادغام با غنّه يعني پيچيدن صدا در خيشوم
- مسأله 365- ديوار يا سقف خانه هر گاه غصبي باشد،
- مسأله 366- نماز وحشت،
- مسأله 367- اگر اصل نماز وحشت را فراموش كرد،
- مسأله 368- عدول نماز سابق به لاحق جايز نيست
- مسأله 369- هر گاه شخص، قنوت را فراموش كرد و به ركوع رفت،
- مسأله 370- هر گاه بعد از نماز فراموش كرد نماز احتياط را
- مسأله 371- اقوال مستحبي را هر گاه عمدا و اختيارا بي طمأنينه
- مسأله 372- نماز در زمين و فرش و لباس غصبي
- مسأله 373- جبهه به مهر رسيد بي اختيار بلند شد،
- مسأله 374- اللّه اكبر را هر گاه وصل بخوانند
- مسأله 375- با مطالبه و قدرت بر اداي دين فوري است اداي آن،
- مسأله 376- اسم پيغمبر شنيدن، فورا صلوات فرستادن مستحب است،
- مسأله 377- جواب [4] سلام طفل مميز
- مسأله 378- سلام كننده به سلام تنها،
- مسأله 379- دعا به فارسي كردن را در نماز،
- مسأله 380- زن در نماز جهريّه قرائت را آهسته بخواند
- مسأله 381- هر گاه حرفي از قرائت را غلط گفته باشد
- مسأله 382- هر گاه در بين نماز «ما يصح السجود عليه» گم شد،
- مسأله 383- حمل نجس [5] در نماز، احوط اجتناب است،
- مسأله 384- نجاست در لباس اگر فراموش شده باشد،
- مسأله 385- اگر در بين نماز عالم باشد كه نجاست پيش از نماز بود
- مسأله 386- بايد سر انگشت بزرگ پا در سجده بر زمين رسد
- مسأله 387- از گوشت سر انگشت مسح كني و يك بار انگشت بالا بري ضرر ندارد
- مسأله 388- بر روي تسبيح نپخته،
- مسأله 389- هر گاه پيشاني به مهر نرسيده،
- مسأله 390- شخص نماز قضاء يقيني كه بر ذمّه دارد
- مسأله 391- اگر روزه واجب شخص بر ذمه دارد، روزه مستحبي را نگيرد،
- فصل 17 در عدول است
- مسأله 392- عدول نماز ظهر به عصر و مغرب به عشا
- مسأله 393- نماز فرادي به جماعت عدول نميتواند كرد،
- مسأله 394- نماز عصر به ظهر و عشا به مغرب و ادا به قضاء
- مسأله 395- هر گاه نماز ظهر را كرده بود و سهوا ديگر نيت ظهر كرد
- مسأله 396- هر گاه شخص ايستاده به قصد نماز معيني
- مسأله 397- اگر اول قصد نمازي كرد و تكبير گفت و بعد به خيال نمازي ديگر تمام كرد
- مسأله 398- انگشتر متنجس در غير دست
- مسأله 399- هر گاه شخص در نماز قهرا حركت كرد
- مسأله 400- قرائت جهريّه كه آخرهاي كلمه بعضي جاها آهسته خوانده ميشود
- مسأله 401- فرش زير مريض حكم لحاف رويش را ندارد
- مسأله 402- معفوّ نيست مربّيه طفل با قدرت شستن [6] جامهاش
- مسأله 403- خون انسان يا حيوان حلال گوشت در جامه و بدن مصلّي كمتر از درهم معفو است،
- مسأله 404- ذكر كبير در ركوع و سجود هر گاه سه مرتبه بگويند
- مسأله 405- هر گاه مالي را خمس نداده از عين آن مال لباس بخرند
- مسأله 406- هر گاه نماز استيجاري يا نذر موسع بر ذمه شخص باشد،
- مسأله 407- در نماز مستحبي، شخص نميداند كه ركعت سيّم است يا آن كه سلام داده و برخاسته
- مسأله 408- هر گاه شخص بداند يك نخ غصبي در جامهاش هست
- مسأله 409- هر گاه شخص محمول غصبي داشته باشد
- مسأله 410- هر گاه شخص به سجده رسيد و به خاطرش آمد كه از ركعت پيش يك سجده نكرده
- مسأله 411- جورابي كه ساق پا را نپوشاند
- مسأله 412- نماز مستحبي هر گاه طمأنينه و شرايطش را
- مسأله 413- هر گاه ببيني كه شخص طمأنينه و شرايط نماز را درست به جا نميآورد
- مسأله 414- وطن فعلي،
- مسأله 415- هر گاه هجرت كند شخص از وطن و ديگر قصد شش ماه ماندن در آنجا نداشته باشد
- مسأله 416- نماز غفيله بعد از نماز مغرب،
- مسأله 417- هر گاه شخصي نماز كرد به قصد ادا بعد معلوم شد كه قضاء بوده،
- مسأله 418- هر گاه مقام تقيّه باشد و شخص ميتواند مثلا بر بوريا سجده كند
- مسأله 419- هر گاه شخص نافله صبح را نكرده نماز صبح را كر
- مسأله 420- هر گاه در قرائت مثلا حرفي را غلط گفت سهوا
- مسأله 421- هر گاه شك دارد كه پنج ركعت به غروب مانده يا نه،
- مسأله 422- در سجده، بعض كف دست و لو بعض انگشت بر زمين برسد كفايت [1] ميكند،
- مسأله 423- حروف قرائت و غيره را به مخرج گفتن كفايت ميكند
- مسأله 424- هر گاه شخص نماز مغرب را در دو ركعت سلام داد
- مسأله 425- هر گاه شخص پيشانيش به مهر نرسيده،
- مسأله 426- هر گاه به قدر چهار ركعت با سوره وقت مانده
- مسأله 427- شخص نماز شب را بر خود واجب كرد
- مسأله 428- هر گاه ضعيفه جز لباس نجس پوشيدن چاره ندارد
- مسأله 429- قطع نماز به جهت غيبت يا غنا
- مسأله 430- هر گاه شخص شك كند كه اين نماز مغرب [4] است يا عشاء
- مسأله 431- هر گاه كلمهاي، مثلا از حمد يا سوره غلط خوانده شود
- مسأله 432- شخص ذكر ركوع را در سجده گفت به خيال ركوع بودن پس به خاطرش آمد كه در سجده است،
- مسأله 433- مسافر، مثلا هفت فرسخ رفت در يك روز و يك فرسخ بر گشت و شب را در آنجا ماند،
- مسأله 434- هر گاه شخص اهمال كند در طمأنينه و شرايط اجزاء نماز عمدا،
- مسأله 435- هر گاه شخص بعد از نماز شك دارد كه نجاستي كه در بدنش بود شسته است يا نه،
- مسأله 436- شخص عقب گريخته رفت
- مسأله 437- جايي كه شخص احتياطا بايد نمازش را اعاده كند
- مسأله 438- شخص جايي كه بايد نمازش را اعاده كند به احتياط عدم فتوي،
- مسأله 439- در نماز آيات مأموم فهميد كه امام بعضي از سوره كه بنا داشت بخواند فراموش كرد
- مسأله 440- مأموم در ركوع اول هر ركعتي از دو ركعت نماز آيات به امام اگر برسد
- مسأله 441- در نماز آيات پيش از هر ركوع و بعد از هر ركوع تكبير مستحب است،
- مسأله 442- در نماز، گريه بر حضرت امام حسين عليه السّلام بي اختيار [3] ضرر ندارد،
- مسأله 443- لباس غير ساتر عورت هر گاه جاي خودش باشد [5] و نجس باشد
- مسأله 444- هر گاه شخص رفت به سجده، هنوز پيشانيش به مهر نرسيده شك كرد
- مسأله 445- هر گاه بعد از نماز دويّم يقين كرد كه يك ركعت از اين دو نمازش كم شده
- مسأله 446- بعد از نماز احتياط يقين كرد نقص نمازش را
- مسأله 447- اذان ميان دو نماز كه ساقط است در صورت عدم فاصله است
- مسأله 448- در آخر وقت اگر شخص وضو يا غسل كند
- مسأله 449- در سجده دويّم [5] نماز يقين كرد كه يك سجده از ركعت پيش و ركوع آن را هم نكرده،
- مسأله 450- هر گاه شخص اجير شود نماز از براي ميت [بخواند]
- مسأله 451- هر گاه شخص در ركعت چهارم يا سيّم به خيال ركعت اول يا دويّم، مثلا حمد را شروع كرد،
- مسأله 452- هر گاه شخص «بسم اللّه» را به قصد سوره گفت،
- مسأله 453- بدان كه موالات هر فعلي بالنسبة به خود آن فعل است،
- مسأله 454- نماز جمعه، واجب تخييري است
- فصل 18 در نيّت است
- مسأله 455- هر گاه شخص بداند كه چه نمازي است كه اراده دارد به جا آورد،
- مسأله 456- اگر شخص، اصل نماز را قصد واجب كند و اجزاي آن را كه نميداند
- مسأله 457- اگر خوب هم نداند بعضي از افعال صلاة را
- مسأله 458- با قصد ريا، چه قبل [2] از نماز و چه در بين نماز و چه در اجزاي آن
- مسأله 459- هر گاه اصل قصد قربت باشد و در ذكر يا در قرائت، مثلا صدا را بلند كند
- مسأله 460- اگر در نماز، مثلا بر خيزي يا بنشيني به جهت تعليم غير
- مسأله 461- و عجب بعد از نماز مبطل نماز نيست،
- مسأله 462- هر گاه شخص قصد كند قطع نماز را
- فصل 19 در قيام است
- مسأله 463- قيام واجب ركني در دو جا ميباشد:
- مسأله 464- هر يك از اقوال مستحبّه نماز كه در حال قيام بايد به جا بياورد، قيامش مستحب [1] است
- مسأله 465- مراد از قيام، راست ايستادن است
- مسأله 466- اگر مردّد شود ميان ايستادن بدون قرار و نشستن با قرار،
- مسأله 467- هر گاه قيام به راه رفتن را ميتواند و نشستن به قرار،
- مسأله 468- اگر بعضي نمازش را ايستاده ميتواند بكند،
- مسأله 469- از ايستادني كه مرتبه اعلي است اگر عجز حاصل شود،
- فصل 20 در تكبيرة الاحرام است
- فصل 21 در قرائت است
- مسأله 472- واجب است در دو ركعت اول فريضه، حمد و يك سوره تمام،
- مسأله 473- گاهي واجب ميشود سقوط سوره،
- مسأله 474- جايز است خواندن سوره سجده در نماز مستحبي
- مسأله 475- سوره «و الضحي» و «أ لم نشرح» يك سوره است و هم چنين «أ لم تر» و «لإيلاف» و «بسم اللّه» جزء سوره است
- مسأله 476- جايز است عدول از سوره، تا سوره از نصف نگذشته،
- مسأله 477- واجب است بر مرد جهر خواندن حمد و سوره
- مسأله 478- مرد در نماز جماعت كه بايد بخواند قرائت را،
- مسأله 479- جهر، ظاهر شدن صوت است و اخفات،
- مسأله 480- مستحب است جهر خواندن قرائت نماز جمعه [5] را
- مسأله 481- در دو ركعت يا يك ركعت آخر،
- فصل 22 در شرايط قرائت و ساير اجزاي نماز است
- فصل 23 در ركوع است
- فصل 24 در سجود است
- [مسأله 488]- بايد پيشاني را كه ما بين روييدن مو و ابرو و جبينين است گذاشت
- مسأله 489- اگر پيشاني بر چيزي كه سجده بر آن صحيح نيست رسيد
- مسأله 490- بايد موضع سجده كه موضع پيشاني است پاك باشد،
- مسأله 491- موضع جبهه شرط است كه از كلفتي يك خشت بلندتر نباشد
- مسأله 492- ذكر سجده مثل ذكر ركوع است،
- مسأله 493- اگر پيشاني به قدر مسمّي نتواند گذاشت به جهت جراحت و غيره،
- فصل 25 در تشهد است
- فصل 26 در سلام است
- مسأله 495- بعد از «السلام عليك» كه مستحب است اگر «السلام علينا» [1] ميگويي،
- مسأله 496- صحيح است نماز زن در لباسي كه ذيّ مردانست
- مسأله 497- حمل اجزاي حرام گوشت با نمازگزار اشكال است
- مسأله 498- آستر جامه حرير باشد، اشكال است
- مسأله 499- باكي نيست محمول بودن حرير يا ملصق بودن آن،
- مسأله 500- هر گاه شخص عريان، گياه يا برگ درخت،
- مسأله 501- اگر ايمن نيست از ناظر محترم و بيابد گودالي را،
- فصل 27 در اوقات نماز است
- مسأله 502- وقت مختص به نماز ظهر، اول زوال است
- مسأله 503- اول وقت فضيلت نماز ظهر، اول زوال است
- مسأله 504- اوّل وقت فضيلت عصر اين است كه سايه زايد از شاخص مثل شاخص شود
- مسأله 505- وقت اجزايي عصر دو وقت است:
- مسأله 506- وقت مختص مغرب اوّل مغرب است
- مسأله 507- وقت اضطراري آن كه به جهت عذر باشد به قدر نماز عشا است
- مسأله 508- وقت فضيلت مغرب اوّل مغرب است تا سرخي مغرب بر طرف شود
- مسأله 509- وقت اجزايي عشا دو وقت است:
- مسأله 510- وقت فضيلت نماز صبح اوّل صبح صادق است
- مسأله 511- اگر از براي هر نمازي مقدار يك ركعت از وقتش باقي باشد
- مسأله 512- بايد كساني كه عذر ندارند، علم به وقت داشته باشند
- مسأله 513- صاحبان عذر، مثل كور يا غيره يا آن كه مانع در هوا باشد،
- مسأله 514- با شك به دخول وقت بلكه ظنّ غير معتبر و نسيان به وقت،
- مسأله 515- اگر در بين نماز بفهمد غافل و وقت معلوم نباشد بر او،
- مسأله 516- افضل آن است كه هر فريضه را در اوّل وقت فضيلت آن به جا آورند،
- مسأله 517- كسي كه عذر دارد و به اميد بر طرف شدن عذر است،
- فصل 28 در قبله است
- مسأله 518- مدار بر صدق قبله، استقبال قبله است،
- مسأله 519- تا علم ممكن شود، علم حاصل كنند
- مسأله 520- هر گاه ممكن نشود علم و امارات شرعيّه با جد و جهد تمام،
- مسأله 521- هر گاه شخص نماز كرد به آن جهتي كه مأمور به آن بود به اعتبار مظنّه يا تنگي وقت،
- مسأله 522- اگر بعد از فراغ معلوم شد كه پشت به قبله بوده
- مسأله 523- هر گاه شخص اخلال كند به استقبال قبله عمدا،
- مسأله 524- هر گاه مالك مكث در زمينش را نهي كند و وقت تنگ باشد،
- فصل 29 در منافيات نماز است
- فصل 30 در نماز آيات است
- فصل 31 در جماعت است
- مسأله 536- هر گاه شخص قضاء يقيني ندارد و ميخواهد احتياطا به جا آورد
- مسأله 537- هر گاه مأموم تسبيحات اربع را سه مرتبه بايد بخواند
- مسأله 538- مأموم در ركعت چهارم، مثلا بفهمد كه در ركعت سيّم فرادي شده به جهت فاصله شدن،
- مسأله 539- هر گاه شخص نماز ظهرش را به عصر امام اقتدا كند
- مسأله 540- هر گاه شخص ايستاده شك دارد كه قصد اقتدا كرده يا نه،
- مسأله 541- هر گاه مأموم عمدا پيش از امام سر از ركوع يا سجود بر دارد
- مسأله 542- اقوي استيناف نماز است در صورتي كه ركوع كند مأموم عمدا پيش از امام،
- مسأله 543- سزاوار اين است از براي مأموم در نماز جهريّه كه صوت يا همهمه امام را ميشنود،
- مسأله 544- هر گاه شخص بداند كه اگر اقتدا كند حمد را تمام نميتواند كرد،
- مسأله 545- هر گاه شخص در نماز نافله باشد كه جماعت بر پا شود
- مسأله 546- دور بودن مأموم از صفي كه ميخواهد بعد از اقتدا به آن ملحق شود
- مسأله 547- مأموم در بين قرائت امام بخواهد قصد فرادي كند مرخّص است،
- مسأله 548- هر گاه امام تسبيح اربع را سه مرتبه ميخواند،
- مسأله 549- [اگر] امام مشغول نافله نشده باشد اذان
- مسأله 550- شخص هر گاه ندانست كه ركعت چندم است، اقتدا كرد و حمد و سوره را قربة إلي اللّه خواند
- مسأله 551- به خبر عدل واحد يا غيره هر گاه علم به عدالت شخصي حاصل شود خوب است
- مسأله 552- هر گاه قسمي شود از براي امام كه بايد بعد نمازش را احتياطا اعاده كند،
- مسأله 553- هر گاه امام ركوع رفت و مأموم در تسبيح اربع است
- مسأله 554- [اگر] مأموم مسبوق فراموش كرد حمد و سوره را،
- مسأله 555- مأموم يا غير، در ركعت سيّم يا چهارم به خيال ركعت اول يا دويّم حمد خواند
- مسأله 556- هر گاه مأموم در ركعت سيّم يا چهارم فراموش كرد تسبيحات اربع را،
- مسأله 557- ساقط است در دو ركعت اوليين نماز، قرائت حمد و سوره از مأموم
- مسأله 558- بايد اهل جماعت به ترتيب تكبير بگويند،
- مسأله 559- هر گاه مأموم در نماز جهريّه، هيچ صوت امام را نشنود،
- مسأله 560- نماز نافله را ميتوان قطع كرد
- مسأله 561- مأموم در غير ركعت اولش هم چنان ميدانست كه به ركوع ميرسد كه امام راست شد،
- مسأله 562- اگر پيش از امام سهوا سلام واجب را گفت،
- مسأله 563- هر گاه در مسجدي وارد شوي كه يك امام راتب دارد نه متعدد [6]
- مسأله 564- شخصي كه قضاء نماز يقيني بر ذمّه داشته باشد نماز مستحبي را ترك كند
- مسأله 565- شك ميان امام و مأموم اعتبار ندارد،
- مسأله 566- امام در ركعت سيّم مثلا حمد بخواند و مأموم در ركعت دويّمش باشد،
- مسأله 567- مأموم سر از سجده بر داشت، ديد امام در سجده است
- مسأله 568- مأموم شش تكبير افتتاحي را
- مسأله 569- هر گاه شخص وارد بر جماعت يوميّه شود و نداند كه چه نماز است،
- مسأله 570- هر گاه شخص نماز مغربش را به عشا اقتدا كرد
- مسأله 571- نماز آيات را هر يك به ديگري اقتدا ميتوان كرد
- مسأله 572- شخص در ذكر ركوع است،
- مسأله 573- حايل از براي اهل جماعت ميان مردان و زنان،
- مسأله 574- شخص عادل دشنام به مؤمني دهد،
- مسأله 575- مأموم پيش از امام تكبير گفت بعد ملتفت شد
- مسأله 576- نماز جماعت مستحب مؤكد است در جميع نمازهاي واجبي،
- مسأله 577- باكي نيست جماعت كردن نمازهايي كه به حسب اصل شرع واجب بوده باشد
- مسأله 578- نماز يوميه هر يك به ديگري اقتدا ميتوان كرد،
- مسأله 579- نماز مستحبّي كه به نذر واجب شده باشد
- مسأله 580- به دو [1] نفر مكلف جماعت منعقد ميشود و زن به مرد و زن ميتواند اقتدا كند
- مسأله 581- هر گاه امام در ركوع ذكر ركوع را تمام كرده باشد كه مأموم برسد خوب است
- مسأله 582- اگر شك داشته باشد به ركوع رسيدن را،
- مسأله 583- بايد صف اول مأمومين امام را ببينند
- مسأله 584- اگر حايل پنجره باشد كه ديده شود، ضرر ندارد
- مسأله 585- اگر در بين نماز حايل به هم رسد و بماند،
- مسأله 586- بايد جاي ايستادن امام زيادتر از يك شبر متعارف بلندتر از جاي مأموم نباشد علي الاحوط،
- مسأله 587- جايز نيست جماعت به دور بودن مأموم از امام يا از مأمومين اين قدر كه دوري بسياري باشد،
- مسأله 588- وقتي كه فرادي شدند
- مسأله̠589- جايز نيست كه مأموم پيشتر از امام بايستد،
- مسأله 590- شخص در جماعت اگر قصد اقتدا نكند
- مسأله 591- بايد به شخص عادل واحد اقتدا كرد
- مسأله 592- اگر علم حاصل كند كه امام حالي دارد كه گناه كبيره را نميكند
- مسأله 593- اگر اقتدا به امام حاضر كردي كه عادل ميدانستي
- مسأله 594- اگر در بين نماز عذري از براي امام به هم رسد،
- مسأله 595- جايز است از براي مأموم در حال اختيار عدول به فرادي كند،
- مسأله 596- از مأمومين ساقط است حمد و سوره
- مسأله 597- اگر امام در قنوت باشد كه مأموم تكبير بگويد
- مسأله 598- جايز نيست عمدا تقديم افعال نماز خود را از افعال نماز امام،
- مسأله 599- متابعت در اقوال واجب نيست،
- مسأله 600- واجب است تكبيرة الاحرام را بعد از امام بگويد
- مسأله 601- هر گاه امام بعضي از حروف قرائت را قدرت بر درست خواندن نداشته باشد
- مسأله 602- هر گاه مأموم نتواند تسبيح اربع را سه مرتبه بخواند
- مسأله 603- اگر بعد از نماز معلوم شود كه امام فاسق يا كافر يا بي طهارت بوده مثلا،
- مسأله 604- هر گاه مأموم عالم باشد به نجاست غير معفوّه
- مسأله 605- اگر مثلا امام تسبيحات اربع را يك مرتبه بخواند
- مسأله 606- جايز است اقتدا كردن به امامي كه متيمّم يا صاحب جبيره
- مسأله 607- مأموم ايستاده به امام نشسته نميتواند اقتدا كند،
- مسأله 608- هر گاه امام چيزي از نمازش فراموش كرد و متنبّه نشد،
- مسأله 609- هر گاه شخص، به جماعت نماز كرد و قضاء بر ذمّه خود [2] نميداند
- مسأله 610- مستحب است كه صفهاي جماعت راست باشند
- مسأله 611- مستحب است كه تا امام «قد قامت الصلاة» گفت مأمومين بر خيزند
- مسأله 612- مكروه است تنها ايستادن
- فصل 32 در احكام مسافر است
- مسأله 613- مسافر بايد قصد طي كردن هشت فرسخ متّصل داشته باشد،
- مسأله 614- امّا حد فرسخ، سه ميل است،
- مسأله 615- اگر در اثناي راه بفهمد كه مسافت هست اگر چه باقي مانده راه به قدر مسافت نباشد
- مسأله 616- اگر قصد مسافت در رفتن باشد و چند روز طول بكشد،
- مسأله 617- اگر كمتر از چهار فرسخ در يك روز مكرر آمد و شد كند
- مسأله 618- اگر راه رفتن كمتر از چهار فرسخ باشد و برگشتن از راه ديگر زياده از چهار فرسخ بر گردد
- مسأله 619- هر گاه در بين مسافت مردّد شد در رفتن،
- مسأله 620- هر گاه شخص در بين مسافت قصد ماندن ده روز كند
- مسأله 621- هر گاه در بين دو وطن هشت فرسخ كمتر باشد،
- مسأله 622- مراد به وطن [1] جايي است كه شخص قرار گرفته باشد
- مسأله 623- هر گاه قطع وطن كند و برود،
- مسأله 624- هر گاه مسافر در بلد واحد علم به ده روز ماندن دارد،
- مسأله 625- ولايت كاظمين و بغداد، دو بلد است
- مسأله 626- اما بلدهاي بزرگ كه خارق عادت است
- مسأله 627- هر گاه شخص در بلد اقامه، پيش از ده روز يا بعد از ده روز از حد ترخص بيرون رود،
- مسأله 628- اگر از ترخص بيرون ميرود تا هفت فرسخ مثلا
- مسأله 629- خارج شدن از حد ترخّص مراد اين است كه
- مسأله 630- بلدهاي عظيمه اعتبار ترخص آن به محلّه مسافر است
- مسأله 631- هر گاه شخص به قصد سفر از ترخص بيرون رفت
- مسأله 632- هر گاه شخص عقب گريخته برود
- مسأله 633- هر گاه شخص سفرش سفر معصيت باشد
- مسأله 634- نماز را اتمام كند دائم السفر،
- مسأله 635- مسافر در مسجد الحرام و مسجد رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و حاير جناب سيّد الشهداء و مسجد كوفه مخيّر است
- مسأله 636- اگر شخص نداند كه در سفر نماز را بايد شكسته كرد و به اين جهت در سفر تمام كند صحيح است نمازش،
- مسأله 637- هر گاه مسافر عالم باشد كه بايد شكسته كند و تمام كند،
- مسأله 638- هر گاه فراموش كند سفر خود را و تمام كند،
- مسأله 639- هر گاه شخص در اوّل وقت حاضر است و نماز نكرد
- مسأله 640- هر گاه شخص به تبع غير سفر رود
- فصل 33 در نماز قضاء است
- مسأله 641- واجب است قضاء نمازهاي يوميه غير از نماز جمعه،
- مسأله 642- قضاء به عينها مثل اداست
- مسأله 643- هر گاه مرد قضاء زني را اجير شود قرائت جهريه را جهر بخواند
- مسأله 644- اگر قضاء يقيني خود دارد قضاء غير را احتياطا [1] اجير نشود
- مسأله 645- كسي كه قضاء يقيني بر ذمّه خود دارد،
- مسأله 646- اگر ترتيب نماز قضاء شده را بداند،
- مسأله 647- هر گاه مثلا ده نماز صبحي از او فوت شده ده نماز صبح كند
- مسأله 648- هر گاه نداند چند نماز يا چند شبانه روز بر ذمه او است،
- مسأله 649- اگر يك شبانه روز فوت شده و نميداند كدام است،
- مسأله 650- هر گاه چند نفر يك نماز ميت را اجير شوند،
- مسأله 651- ترتيب در غير قضاء يوميه
- مسأله 652- اجير از براي صوم و صلاة،
- مسأله 653- نماز قضائي كه ترتيبش را نميداند
- مسأله 654- اگر ترتيب [5] را نميداند، ميخواست نماز ظهر را مثلا مشغول شود،
- مسأله 655- نماز قضاء يقيني بر ذمّه شخص باشد،
- مسأله 656- هر گاه شك دارد كه اگر سوره بخواند نمازش قضاء ميشود يا نه
- مسأله 657- هر گاه شخص احتمال ميدهد كه قضاء بر ذمّهاش هست،
- مسأله 658- هر گاه شخص احتمال بدهد عيبي و نقصي در نماز خودش،
- مسأله 659- شخص كه نماز قضاء دارد بايد قصد و عزم [5] قضاء كردن داشته باشد
- مسأله 660- شخص نماز قضاء خود و والدين هر دو [8] بر ذمّه دارد،
- فصل 34 در شكيات است
- مسأله 661- شكيّات بيست و يك قسم است:
- مسأله 662- در اين شك و شكهايي كه در حال قيام فرو نشيني بعد از تلافي و تدارك،
- مسأله 663- در هر يك از اين شكها،
- مسأله 664- نماز احتياط- چه نشسته و چه ايستاده- بعد از نيّت و تكبير، حمد تنها بخوان،
- مسأله 665- هر گاه بعد از محل، شك كند،
- مسأله 666- هر گاه در ركعت چهارم شك كند كه شك سابقم دو و سه بود،
- مسأله 667- هر گاه شك كند بعد از نماز كه شكّم موجب يك ركعت نماز احتياط بود يا دو ركعت ايستاده،
- مسأله 668- هر گاه بعد از سلام شك كند كه شكّم چه شكّي بوده،
- مسأله 669- مقصود از شك، مساوي بودن طرفين است،
- مسأله 670- هر گاه عمل به مظنّه كرد، بعد از آن شك ديگري عارض شد،
- مسأله 671- هر گاه چند شك عقب يكديگر عارض شود،
- مسأله 672- هر گاه شك كند اين كه عارض شده است شك است يا ظن،
- مسأله 673- اگر شك كند كه آن چه پيش عارض شده است شك بود يا ظن،
- مسأله 674- در جاهايي كه تلافي دارد،
- فصل 35 در سهويّات است
- مسأله 675- سهويّات بر دو قسم است:
- مسأله 676- سجده سهو در پنج موضع واجب ميشود:
- مسأله 677- سجده سهو، بعد از سلام قصد ميكني از براي هر چه كه هست
- مسأله 678- مظنّه در نماز، حكم علم [2] دارد
- مسأله 679- هر گاه شخص بعد از نماز سجده سهو را فراموش كرد،
- مسأله 680- هر گاه شخص در بين نماز شك كند كه نماز ظهر است مشغول است يا عصر،
- مسأله 681- غير از پنج موضع كه سجده سهو واجب است،
- مسأله 682- هر گاه شخص شكّيات و سهويّات و سجده سهو و ظنّيات و منافيات را نداند
- مسأله 683- شك ميانه دو و سه بعد از اكمال سجدتين،
- مسأله 684- هر گاه شخص در ركوع ركعت دويّم نماز احتياط ايستاده يا در دو ركعت نشسته [2] خاطرش آمد
- مسأله 685- اگر ملتفت شد كه اصل نمازش تمام بوده،
- مسأله 686- مقدمه فعل، مثل سرازير شدن به سجده و بر خواستن، هر گاه زياد شود سجده سهو نميخواهد
- مسأله 687- هر گاه شخص بعد از سلام فراموش كرد تشهد يا سجده فراموش شده را كه قضاء كند
- مسأله 688- هر گاه شخص ركعت احتياط را فراموش كرد
- مسأله 689- هر گاه شخص در سجده، مثلا شك دو و سه كرد،
- مسأله 690- هر گاه شخص شك كند ميان سه و چهار
- مسأله 691- هر گاه شكي كرد كه باطل است نماز و در يك طرفش احتمال صحيح بودن باشد،
- مسأله 692- هر گاه در حال شك منافي نماز به جا بياورد عمدا
- مسأله 693- اگر در اجزاي نماز احتياطي خللي بهم رسد،
- مسأله 694- بايد نماز احتياط را بعد از تكبير، حمد تنها آهسته [1] بخواند
- مسأله 695- هر گاه بعد از بناي شك، سلام داد و بعد از سلام فهميد ناتمامي نمازش را،
- مسأله 696- اگر بفهمد بعد از دو ركعت نماز احتياط كه اصل نمازش سه ركعت بوده،
- مسأله 697- اگر بعد از نماز بفهمد مطابق بودن نماز احتياط را با اصل نمازش،
- مسأله 698- تشهّد و سجده فراموش شده،
- مسأله 699- اگر نماز احتياط و تشهّد و سجده سهو هر سه را بايد به جا بياوري،
- مسأله 700- اگر تشهّد و سجده بر ذمّه باشد،
- مسأله 701- اگر هم چون ميدانست كه تشهّد مقدم بوده،
- مسأله 702- اگر موجب سجده سهو متعدّد باشد،
- مسأله 703- اگر فراموش كرد سجده سهو را،
- مسأله 704- و اگر اجزاي منسيّه را تأخير بيندازد
- مسأله 705- در سجده سهو بعد از نيّت، تكبير گفتن واجب نيست
- فصل 36 در روزه است
- مسأله 706- تكرار مفطر حرام غير جنس در يك روز،
- مسأله 707- قضاء روزه كه مضيّق باشد وقت آن،
- مسأله 708- در قضاء مضيّق
- مسأله 709- كساني كه معذورند از روزه گرفتن،
- مسأله 710- شخص هر گاه صاع را نميداند چه قدر است
- مسأله 711- فطره رمضان هر گاه نداد شخص بعد از وقت،
- مسأله 712- روزه استيجار، ترتيب لازم ندارد،
- مسأله 713- هر گاه شخص در اول تكليفش روزه را خورد از راه تقصير،
- مسأله 714- هر گاه زني مثلا هشت ماه خون نديد،
- مسأله 715- هر گاه شخص نداند چند روز روزه قضاء بر ذمّهاش هست،
- مسأله 716- هر گاه شخص به گفته پدر يا مادر مثلا روزه گرفت و تقليد را نميدانست
- مسأله 717- هر گاه شخص در روزه واجب معيّن اراده سفر داشته باشد در شب،
- مسأله 718- روزه واجب غير معيّن، هر گاه پيش از ظهر قصد افطار كند،
- مسأله 719- اگر روزه قضاء دارد بلكه هر روزه واجبي، [1] حتّي استيجاري، روزه مستحبّي نگيرد،
- مسأله 720- هر گاه نماز خفتن را فراموش كرد،
- مسأله 721- كفاره شصت مدّ، هر مدّي را به يك فقير بايد داد،
- مسأله 722- ضعيفه در حالتي كه بايد احتياط كند به عمل مستحاضه
- مسأله 723- شخص در شب جواهري را مثلا فرو برد
- مسأله 724- هر گاه زني جاهله بود كه جماع غير انزال مفطر است،
- مسأله 725- ضعيفه مثلا نذر كرد كه فلان روز معيّن را روزه بگيرد،
- مسأله 726- صوم بر چهار قسم است:
- مسأله 727- روزه ماه مبارك رمضان و عارضي معيّن دو وقت نيت دارند:
- مسأله 728- هر گاه در شب اول ماه مبارك يا در بين ماه قصد روزه تمام ماه را بكند،
- مسأله 729- هر گاه شب آخر شعبان مشتبه باشد به اول رمضان،
- مسأله 730- هر گاه در رمضان نيّت روزه غير رمضان كند عمدا،
- مسأله 731- امّا غير رمضان از روزهاي ديگر هر يك كه باشد،
- مسأله 732- اگر صوم غير معيّن را به ريا فاسد كند
- مسأله 733- محل نيّت روزه مندوب
- مسأله 734- اگر صبح كند يوم الشك را به نيت افطار
- مسأله 735- اگر روزي از رمضان را عصيانا قصد افطار داشته باشد
- مسأله 736- اگر قصد كند فساد صوم خود را در زمان بعد،
- مسأله 737- اگر قصد كند كه امساك ميكنم از جميع مفطرات
- مسأله 738- هر گاه فراموش كرد قضاء را، مثلا و مستحبي را گرفت،
- مسأله 739- بايد دانست كه در صوم، ديگر عدولي [3] نيست
- مسأله 740- چيزهايي كه صوم را باطل ميكند نه چيز است:
- مسأله 741- آبي در دهن يا دماغ كردن يا طعامي چشيدن يا چيزي در دماغ كردن كه به حلق نرسد ضرر ندارد،
- مسأله 742- احتياط [2] اين است كه آب دماغ را نكشاند به حلق
- مسأله 743- خلط سينه و آب دماغ كه به فضاي دهن آمد،
- مسأله 744- خون دهان اگر به آب دهان مستهلك [3] شود
- مسأله 745- گردي در دماغ يا چيزي در چشم يا گوش كردن ضرر ندارد. [4]
- مسأله 746- روزه متتابع كفاره،
- مسأله 747- هر گاه شخص فراموش كند غسل جنابت يا حيض [3] يا نفاس را و چند روز را روزه بگيرد و خاطرش آيد،
- مسأله 748- هر گاه ميدانست كه وقت به قدر غسل يا تيمم نمانده
- مسأله 749- هر گاه وقت به قدر تيمم مانده باشد،
- مسأله 750- هر گاه در بين روز محتلم شود
- مسأله 751- هر گاه محتلم شد در شب بيدار شد
- مسأله 752- هر گاه شخص تكليفش تيمم باشد بدل از غسل
- مسأله 753- واجب [5] است شخص كه تيمم بدل از غسل كرده بيدار بماند تا صبح
- مسأله 754- اگر شخص صبح كه بيدار شد عالم شد كه پيش از صبح محتلم شده،
- مسأله 755- هر گاه جنب يا حايض يا غيرهما ممكن نشود از براي ايشان اسباب غسل يا تيمم،
- مسأله 756- از اول شب تا آخر شب هر وقت غسل كند
- مسأله 757- آن چه ذكر شد كه روزه را باطل ميكند،
- مسأله 758- اگر چيزي جبرا در حلق شخص بريزند
- مسأله 759- روزههايي كه قضاء و كفاره واجب ميشود
- مسأله 760- كفاره روزه ماه مبارك رمضان و نذر معين، بنده آزاد كردن است
- مسأله 761- هر گاه شصت مسكين يا فقير را طعام بدهند
- مسأله 762- هر گاه به مال غصب يا به حرامي، مثل زنا و غيره افطار كند،
- مسأله 763- هر گاه مسافر پيش از رسيدن به حدّ ترخص افطار كند،
- مسأله 764- هر گاه شخص بداند كه رمضان است و افطار كند
- مسأله 765- هر گاه مردي به اكراه [4] جماع كند
- مسأله 766- هر گاه شخص قدرت بر هيچ يك از كفارات را ندارد،
- مسأله 767- هر گاه شخص با قدرت ملاحظه صبح نكرد
- مسأله 768- هر گاه شب شهر رمضان مثلا خبر دادند شخص را كه صبح است و او علم حاصل نكرد يا گمان شوخي و سخريه كرد و مفطر به عمل آورد بعد معلوم شد كه صبح بوده،
- مسأله 769- هر گاه خبر دهند شخص را به دخول مغرب و افطار كند
- مسأله 770- اما بوسيدن و لمس زنها كه شهوت به حركت آيد
- مسأله 771- داخل حمام شدن كه خوف ضعفي داشته باشد
- مسأله 772- شرط صحّت روزه
- مسأله 773- اگر مرض عارض شود و مظنّه ضرر به هم رساند،
- مسأله 774- مرد پير و زن پير و ذو العطاش
- مسأله 775- هر گاه طفل پيش از صبح بالغ شود و كافر مسلم شود،
- مسأله 776- هر گاه مريض روزه رمضان را خورد و مرضش متّصل ماند تا رمضان ديگر،
- مسأله 777- اگر در بين مرض بميرد،
- مسأله 778- هر گاه قضاء رمضان بر ذمّه ميّت باشد
- مسأله 779- هر گاه قضاء رمضان بر ذمّه شخص باشد
- مسأله 780- صومهاي واجب،
- مسأله 781- صوم حرام،
- مسأله 782- صوم مكروه،
- مسأله 783- علامت دخول ماه رمضان يا غيره،
- فصل 37 در زكاة فطره است
- مسأله 784- واجب است فطره بر كسي كه بالغ و عاقل و با هوش و آزاد و غني باشد
- مسأله 785- هر يك از عيال شخص كه خرج ايشان با غير [2] يا با خود او باشد
- مسأله 786- كافر هر گاه پيش از غروب عيد مسلم شود،
- مسأله 787- در اجناس زكاة اختيار كردن گندم و جو و مويز
- مسأله 788- اعتبار قيمت در وقت [1] بيرون كردن است
- مسأله 789- بايد هاشمي نباشند گيرنده آن،
- مسأله 790- و به يك نفر فقير يك سر كمتر نميتوان داد،
- مسأله 791- فطره را به نزد فقيه جامع الشرائط كه امين باشد ببرند
- مسأله 792- به غروب [2] آفتاب روز آخر رمضان واجب ميشود
- مسأله 793- اگر پس انداخت فطره را تا بعد از نماز عيد،
- مسأله 794- واجب است جدا كردن زكات پيش از نماز عيد
- فصل 38 در زكات مال است
- مسأله 795- زكات در نه چيز واجب است:
- مسأله 796- نصاب گوسفند پنج است:
- مسأله 797- امّا طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر،
- مسأله 798- مستحقّين زكات هفت صنفند:
- مسأله 799- قدر يقيني زكات نقره و طلا كه بايد اخراج كرد،
- مسأله 800- مويز و جو و گندم و خرما اگر آب جاري يا آب باران خورده باشند
- مسأله 801- نصاب گاو دو نصاب است:
- فصل 39 در خمس است
- مسأله 802- بدان كه آن چه خمس بر آن تعلّق ميگيرد و واجب است،
- مسأله 803- خمس عبارت است از، پنج يك مال كه بايد داد،
- مسأله 804- اگر سيّد غني باشد
- مسأله 805- شخص خمس مال مخلوط به حرام را سهوا به فقراء غير سيّد داد،
- مسأله 806- هر گاه خانه محتاج اليه خود را شخص بفروشد،
- مسأله 807- اما سيّد نميتواند مبلغ كلّي خمس را به جزئي مصالحه كند
- مسأله 808- مجهول المالك [2] و لقطه كه مأيوس از مالكش شدي،
- مسأله 809- مال مصالحه [4] شده كه به طريق اكتسابي [اكتساب- م] نباشد
- مسأله 810- مال خمس داده كه مخلوط شده به ارباح مكاسب
- مسأله 811- هر گاه خمس مال را بر ذمّه گيرد و تصرّف در مال كند،
- مسأله 812- عين خمس داده را هر گاه صرف مؤنه خود كرده
- مسأله 813- مساوي دادن خمس به فقراء سادات و ايتام و إبن سبيلشان،
- مسأله 814- قرض [3] سابق را از ربح اين سال ميتوان [4] داد،
- مسأله 815- هر گاه شخص سهم امام را از خمس بي اذن مجتهد به سادات داد،
- مسأله 816- هر گاه شخص پيش از تعلّق گرفتن خمس به مال،
- مسأله 817- شخص درختي نشاند براي تجارت يا امر معاشش
- مسأله 818- شخص خمس بر ذمّهاش بود نداد تا فقير شد،
- مسأله 819- هر گاه شخص بعد از يك سال از ارباح مكاسبش به جهت خانه يا فرش يا ظرف و ما يحتاج ديگرش ذخيره كرده،
- مسأله 820- هر گاه طلبي دارد كه بعد از سال، وصول ميشود،
- مسأله 821- خمس سهم امام، به مجتهد غير اعلم
- مسأله 822- هر گاه از شخصي طلب دارند و فقير شد،
- مسأله 823- شخص وصيّت كرد كه بعد از اداي دينم هر چه از مالم ماند خمسش را بدهيد،
- مسأله 824- هر گاه شخص در بين سالش وجهي پيدا كرد
- مسأله 825- هر گاه شخص در بين سال از ارباح مكاسبش اسراف خرج كند،
- مسأله 826- سيد هر گاه فقير باشد و ستم به نفس خود كند
- مسأله 827- هر گاه مثلا پنج روز مانده به سال شخص،
- خاتمه در آداب و سنن است
- فصل 40 در وضو است
- فصل 41 در آداب غسل است
- فصل 42 در اغسال مندوبه است
- فصل 43 در آداب تيمم است
- فصل 44 در آداب حمام رفتن است
- فصل 45 در بيان چيزهايي كه مستحب است اجتناب از آنها
- فصل 46 در آداب لباس مصلي است
- فصل 47 در مكان مصلي است
- فصل 48 در اذان و اقامه است
- فصل 49 در چيزهايي كه مانع از قبول صلاة است
- فصل 50 در آداب تكبير است
- فصل 51 در آداب قيام است
- فصل 52 در آداب ركوع است
- فصل 53 در آداب سجده است
- فصل 54 در آداب تشهد است
- فصل 55 در آداب سلام است
- فصل 56 در آداب و لواحقي كه اختصاص به زن دارد
- فصل 57 در نماز نافله است
- ترجمة الصلاة
- امّا مقدمه، در بيان مسائل متعلّقه به تقليد است
- [قسمت دوّم: معاملات]
- [مقدّمة]
- كتاب النكاح
- اشاره
- اما مقدمه،
- مسأله 855- هر گاه زن بگويد: «زوجتك نفسي»
- مسأله 856- اگر وكيل زن بگويد: «زوجت موكلك موكلتي»
- مسأله 857- اگر منقطعه باشد بگويد:
- مسأله 858- اگر مرد بگويد: «زوّجت نفسي لنفسك»
- مسأله 859- طرف ايجاب [1] و قبول، احوط [2] تعدّد موجب و قابل است
- مسأله 860- صيغه فارسي كفايت نميكند،
- مسأله 861- در دائم، تعيين مهر لازم نيست
- مسأله 862- هر گاه زن بالغه رشيده باشد،
- مسأله 863- اگر يك حرف از صيغه عقد را غلط بگويد
- مسأله 864- عقد فضولي صحيح است
- مسأله 865- ولايت طفل و مجنون متصل به بلوغ كه با اب و جد است،
- مسأله 866- در اختيار داشتن وصي و حاكم
- مسأله 867- هر گاه شخص زني را عقد كند و مقاربت كند،
- مسأله 868- قبل از دخول، دختر زن و خواهر زن را تا زن در عقد باقي باشد
- مسأله 869- دختر برادر زن و دختر خواهر زن را بي اذن زن عقد نميتوان كرد
- مسأله 870- كسي كه زنا كند به عمه خود يا خاله خود
- مسأله 871- كسي كه حرام مؤبّد شد از روي عقوبت
- مسأله 872- كسي كه دو كنيز داشته باشد خواهر باشند
- مسأله 873- در عقد دائم زياده از چهار زن آزاد جايز نيست،
- مسأله 874- اگر كنيزي را عقد كني بي اذن و اجازه زن آزاد
- مسأله 875- اگر حرّه را بر سر امه بياورند
- مسأله 876- زن شوهر دار [2] و زني كه بدانند در عدّه است و عقد كنند حرام مؤبّد ميشود
- مسأله 877- هر گاه كسي وطي كند با پسري
- مسأله 878- اگر كسي زنا كند به زني بي شوهر
- مسأله 879- اگر كسي محرم [4] باشد عقد كند زني را با علم به حرمت،
- مسأله 880- اگر شخص زن خود را پيش از نه سال افضا كند
- مسأله 881- هر گاه زن آزاد را سه طلاق بدهد،
- مسأله 882- هر گاه زني را نه طلاق رجعي بدهد
- مسأله 883- هر گاه مردي بداند كه شوهر زن به سفر رفته
- مسأله 884- جايز است از براي مردي كه اراده دارد نكاح زني را كه صلاحيت دارد از برايش،
- مسأله 885- نكاح كردن كسي كه به ترك آن به حرام بيفتد واجب است
- مسأله 886- هر گاه خطبه كند مؤمني، زن را كه قدرت داشته باشد بر نفقه،
- مسأله 887- هر گاه ضعيفه به شرط بكارت خود را به عقد در آورد
- مسأله 888- هر گاه احتياطا در عقد صيغه فارسي را بگويند
- مسأله 889- هر گاه ضعيفه خود را به عقد غير در آورد به شرط [1] آن كه او را مثلا از نجف بيرون نبرد،
- مسأله 890- هر گاه زني يكي را وكيل كرد كه مرا تا ده روز مثلا به يك ريال
- مسأله 891- هر گاه شخص از براي ديگري نوشت، كه فلانه زن معيّنه را به عقد من در آور،
- مسأله 892- در عقد فضولي شخص بگويد: «أنكحت رقيّة جعفرا»
- مسأله 893- هر گاه زوج يا زوجه، يكي يا هر دو، راضي نباشند
- مسأله 894- هر گاه ولي طفل، طفل خود را به عقد يكي در آورد و بعد طفل كه به تكليف رسيد،
- مسأله 895- هر گاه شخص بگويد: فلانه كنيز معينه را يك شبانه روز [4] به تو حلال كردم،
- مسأله 896- در عقد فضولي، وكيل زن بگويد: «زوجتها منه علي الصداق المعلوم»
- مسأله 897- متحقق ميشود به لعان، حرمة ابدية و هم چنين به قذف،
- مسأله 898- جايز نيست از براي مسلم كه نكاح كند
- مسأله 899- جايز نيست زن مسلمه
- مسأله 900- اگر مرتد شود يكي از زوجين پيش از دخول،
- مسأله 901- اگر مسلمان شود زوج كتابيه،
- مسأله 902- جايز نيست از براي مؤمنه كه به عقد مخالف در آيد،
- مسأله 903- شرط است در متعه، تعيين مهر و زمان معيّن
- مسأله 904- اگر شرط كرد نفقه و كسوه منقطعه را بدهد
- مسأله 905- متعه ارث نميبرد،
- مسأله 906- اگر منقطعه مقاربت با او نشده، عدّه هم ندارد
- مسأله 907- در حيض مدت منقطعه
- مسأله 908- عده منقطعه اگر حيض ببيند
- مسأله 909- اگر ضعيفه در عده غير رجعي باشد
- مسأله 910- هر گاه شخص طفل كنيز خود را به عقد يكي در آورد،
- مسأله 911- زني كه به سبب ظهار حرام شود،
- مسأله 912- هر گاه زني يا مردي- محرم يا غير محرم [4]- حتي مادر و فرزند هم كه خواسته باشند اماله يا تطهير عورت يكديگر كنند،
- مسأله 913- عبد ضعيفه به لمس و نظر هيچ قسم به ضعيفه محرم نيست،
- مسأله 914- هر گاه زن غير سيّد كه پنجاه سال تمام يا سيده كه شصت سال تمام ندارد،
- مسأله 915- هر گاه زن شوهر دار اگر چه شوهرش هم غايب باشد،
- مسأله 916- مادر زن و مادر او و مادر مادر او و مادر پدر زن و مادر پدر او و مادر مادر او هر چه باشند،
- مسأله 917- هر گاه مردي دو زن داشته باشد،
- مسأله 918- ضعيفه در عده رجعيّه هر گاه بميرد،
- مسأله 919- هر گاه شوهر نفقه زن را ندهد،
- مسأله 920- بدن مرد بر زن عورت [4] است،
- مسأله 921- دختر مميّزه پيش از تكليف، نامحرم نگاه بر بدن او نكند،
- مسأله 922- مستحاضه هر گاه غسل و طهارت از براي نمازش به جا بياورد،
- مسأله 923- زن مستحاضه بعد از نمازش وارسي خود كرد خون نديد
- مسأله 924- زنها كه مو و بدنشان از نامحرم نميپوشند
- مسأله 925- زن زانيه عدّه ندارد
- مسأله 926- هر گاه زوج مهر معين كرد از براي زوجه و قصد دادن آن را ندارد
- مسأله 927- هر گاه زن قابل تمتع بوده باشد و زوج خود را منع كند
- مسأله 928- هر گاه بعد از عقد معلوم شود كه زوج كافر بوده،
- مسأله 929- هر گاه منقطعه مدتش را شخص بخشيد
- مسأله 930- هر گاه مردي بنويسد از براي شخصي در بلاد بعيده
- مسأله 931- هر گاه پدر طفل صغيره، جدّ مادري طفل را وكيل كند،
- مسأله 932- هر گاه زن قابل تمتع [1] باشد و عقد كني و لو منقطعه [2] و قصد تمتّع هم نداشته باشي
- مسأله 933- در عيب زن يا مرد كه باعث فسخ ميشود،
- مسأله 934- كنيز معقوده كه آزاد شود، مخيّر [5] است ميان فسخ عقد يا امضا،
- مسأله 935- شوهري كه زن پيش از نه سال خود را افضا كند
- مسأله 936- زني كه بي اذن شوهر از خانه بيرون رود،
- مسأله 937- هر گاه زن صيغه شود [1] به شرط آن كه شوهرش با او مقاربت نكند،
- مسأله 938- به مجرد طلاق سيم، زن به شوهرش حرام ميشود
- مسأله 939- صيغه طلاق خلع،
- مسأله 940- طلاق رجعي،
- مسأله 941- هر گاه زني علم حاصل كند كه شوهرش در سفر وفات كرده،
- مسأله 942- هر گاه شوهر طلاق زوجه خود را داد
- مسأله 943- هر گاه زني بگويد عدهام گذشت
- مسأله 944- ضعيفه هر گاه يقين كرد كه شوهرش وفات كرده،
- مسأله 945- زن در عده محلل در خانه شوهر اولي و خرجش با او باشد
- مسأله 946- هر گاه مردي خدمتي بدون رضا به زن خود بفرمايد، معصيت دارد
- مسأله 947- هر گاه ضعيفه حمل به حرام برداشت و عمدا او را سقط كرد،
- مسأله 948- زني كه مالك عبدي باشد محرم نيست
- مسأله 949- مردي كه خرج زني كه در عده هست بدهد به اميد
- مسأله 950- متعه مثل دائمي نيست
- مسأله 951- هر گاه زوجه بفهمد بعد از عقد كه شوهرش مجنون يا خصي بوده
- مسأله 952- اگر زوج بعد از عقد فهميد كه زوجهاش يا جنون يا جذام يا برص يا قرن يا افضا يا اعمي است
- مسأله 953- هر گاه شخص چهار زن دائمي دارد،
- مسأله 954- هر گاه دو زن داشته باشد شخصي،
- مسأله 955- بر زوج واجب است نفقه و كسوه و سكناي زن دائمي
- فصل 58 در طلاق است
- مسأله 956- طلاق دهنده شرط است كه عاقل و بالغ و با اختيار باشد
- مسأله 957- اگر طلاق داد و پاك ميدانست او را، بعد معلوم شد كه در حيض بوده
- مسأله 958- اگر شوهر حاضر است و زن حايض شده
- مسأله 959- هر گاه زني در سن من تحيض باشد و حيض نبيند،
- مسأله 960- زني به عقد يكي در آمد،
- مسأله 961- هر گاه ضعيفه بعد از طلاق يك مرتبه حيض ديد ديگر نديد،
- مسأله 962- صغيرة و يائسه يا غير مدخوله عده طلاق ندارد
- مسأله 963- هر گاه زني بعد از طلاق وضع حملش شد،
- مسأله 964- ضعيفه در طهري كه طلاقش ميدهند بعد از اين طهر،
- مسأله 965- زني كه بايد سه ماه عدّه بگيرد،
- مسأله 966- عده امه نصف عدّه حرّه است
- مسأله 967- جايز نيست از براي زوج كه بيرون كند مطلّقه رجعيه را از خانه كه طلاق داده
- مسأله 968- هر گاه مرد در سفر وفات كند،
- مسأله 969- ضعيفه اگر شوهرش مفقود شد نخواهد بنشيند،
- مسأله 970- اگر زن شوهر دار زنا داد،
- مسأله 971- در خلع و مبارات، در بين عده هر گاه زوجه رجوع كند به فديه،
- مسأله 972- در عده [4] بائن [5] هر گاه شوهر وفات كند
- مسأله 973- فرق ميان خلع و مبارات آن است كه:
- فصل 59 در ظهار است
- مسأله 974- به ظهار حرام ميشود زوجه مدخوله كه در طهر [1] غير مواقعه باشد
- مسأله 975- هر گاه در عده خواهد كه رجوع كند بايد كفاره بدهد:
- مسأله 976- به قول يا نظر كردن هم به قصد رجوع،
- مسأله 977- در عده خلع و مبارات اگر زن رجوع كند به بذل،
- مسأله 978- صيغه طلاق با شرايط، زوج بگويد: «زوجتي طالق»
- مسأله 979- ضعيفه ميتواند وكيل شوهر شود و طلاق خود را بگويد
- مسأله 980- قبول كردن قول ضعيفه در يائسه بودنش
- مسأله 981- مرد به زوج منقطعه خود بگويد: مدت تو را بخشيدم،
- مسأله 982- هر گاه به خود بگويد كه مدت فلانه را بخشيدم
- مسأله 983- هر گاه بگويد: «وهبت مدّتك» كفايت ميكند،
- مسأله 984- هر گاه مولي كنيزش را كه معقوده غير بود آزاد كند،
- مسأله 985- هر گاه مولي به جاريه خود بگويد:
- مسأله 986- هر گاه آقا به عبد خود بگويد:
- مسأله 987- هر گاه شخص تحليل كرد امه خود را به غير مثلا،
- فصل 60 در رضاع [1] است
- مسأله 988- كساني كه به رضاع محرم و حرام ميشوند به هم:
- مسأله 989- اولاد نسبي [2] اين ضعيفه و اولاد رضاعي و نسبي شوهر اين ضعيفه كه صاحب شير است،
- مسأله 990- اولاد رضاعي ضعيفه با پدر طفل [1] احوط [2] ترك نظر محرمانه
- مسأله 991- اين زن شيرده و شوهر او و خويشان كه ذكر شد،
- مسأله 992- شير، نشر حرمت ميكند به چند شرط:
- مسأله 993- اگر شيرش قطع شده بود و به جهت حمل باز بهم رسيده،
- مسأله 994- هر گاه يك زن شير كامل به صد طفل بدهد از شير يك شوهر،
- مسأله 995- هر گاه شخص ده زن دارد و هر يك شير تام بدهند به طفلي،
- مسأله 996- هر گاه زني شير كامل دهد پسري را و دختري را از شير يك شوهر،
- مسأله 997- مادر زن رضاعي و دختر رضاعي از زن مدخوله،
- مسأله 998- هر گاه مادر شخصي يا زن پدر او چه بنده و چه آزاد يا جده يا زن پدر و پدر او يا خواهر
- مسأله 999- اگر مادر زن يا زن پدر زن شير دهد طفل شخصي را،
- مسأله 1000- هر گاه زن بزرگ شخص شير دهد زن كوچك را،
- مسأله 1001- هر گاه زن طفلي به سبب عيب طفل فسخ عقد كرد مثلا،
- مسأله 1002- هر گاه دختر عمو را براي پسر عمو عقد كنند
- مسأله 1003- هر گاه زيد زني داشت كبيره و عمرو زني داشت صغيره
- مسأله 1004- هر گاه زن كبيره مدخوله شخص، شير داد
- مسأله 1005- هر گاه شخص دو زن صغيره و يك كبيره دارد،
- مسأله 1006- هر گاه زن مدخوله خود را شخص طلاق داد،
- مسأله 1007- بدان كه بعضي از علماء جدّه طفل شير خوار را به منزله مادر زن پدر رضاعي طفل ميدانند
- مسأله 1008- بعضي مادر برادر و مادر خواهر را به منزله مادر ميدانند اما خلاف مشهور است،
- مسأله 1009- هر گاه مادر زن كبيره شخص، شير دهد زن صغيره شخص را
- مسأله 1010- هم چنان كه بي اذن زن عقد دختر برادر و دختر خواهر او جايز نيست
- مسأله 1011- واطي با پسر مادر
- مسأله 1012- هر گاه مردي مالك شود پدر و مادر و اولاد و خواهر و برادر [2] و عمّه و خاله
- مسأله 1013- هر گاه كسي زنا كند با عمه و خاله خودش،
- مسأله 1014- هر گاه زني شير دهد برادر شخص را مثلا،
- مسأله 1015- هر گاه دو زن صغيره شخص شير يك زن [3] بخورند،
- مسأله 1016- هر گاه بعد معلوم شود كه هر دو زن شخص خواهرند،
- مسأله 1017- دليل بر اعتبار عموم منزله چنانچه مرحوم مير داماد (ره) و بعضي ديگر قائل شدهاند نيست،
- مسأله 1018- حكم به حرام بودن زن بر شوهرش در اين مواضع چند كه ميآيد وجهي ندارد،
- فصل 61 در آداب رضاع است
- مسأله 1019- سنت است اختيار كردن دايه مؤمنه عاقله عفيفه جميله.
- مسأله 1020- سنت است كه زنها را نهي كنند كه به هر كس شير ندهند،
- مسأله 1021- سنت است كه خويشان رضاعي را حرمت بدارند،
- مسأله 1022- سنت است كه طفل را دو سال كامل شير دهند،
- مسأله 1023- اگر بزغاله شير زني را بخورد، حرام نميشود
- مسأله 1024- در جايي كه زن شير دهد كسي را كه به شوهرش حرام شود،
- مسأله 1025- اگر زوج ادعاي رضاع محرم كند و ممكن باشد تصديقش،
- فصل 62 در مسائل متفرقه است
- مسأله 1026- هر گاه تربت يا قرآن همراه شخص باشد و بي اختيار در بيت الخلا و نحو آن بيفتد
- مسأله 1027- ريش تراشيدن حرام است
- مسأله 1028- گوسفند نذر حضرت عباس مثلا، اگر اغنيا هم بخورند ضرر ندارد،
- مسأله 1029- حيوان هر گاه ذبح شود بدون ذكر نام خدا
- مسأله 1030- نام حضرت عباس بردن
- مسأله 1031- گوسفند عقيقه يا قرباني، هر گاه دعايش را نخوانند
- مسأله 1032- ضعيفه مال خود را بي اذن شوهر به فقير دهد
- مسأله 1033- هر گاه شخص ذمه مديون را بري كرد،
- مسأله 1034- پولي براي مصرف خير اگر داخل پولي ديگر شود
- مسأله 1035- گنجشك و مثل آن، هر گاه سرش را بكنند،
- مسأله 1036- هر گاه وجهي از غير نزد شخصي باشد
- مسأله 1037- گوسفند ذبح شده تا حيات دارد اگر سرش را جدا كنند
- مسأله 1038- در زيارت كردن عوام مثلا،
- مسأله 1039- عمل به مستحبات كردن
- مسأله 1040- هر كه سبّ جناب رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يا ائمه هدي عليهم السّلام يا حضرت فاطمه- سلام اللّه عليها- كند
- مسأله 1041- هر گاه فرزند، فقير باشد و پدر و مادر يا جدش، غني باشد،
- مسأله 1042- رواق ائمه حكم حرم را دارد
- مسأله 1043- كسب كردن با قدرت به قدر ما يحتاج خود و عيال واجب النفقه،
- مسأله 1044- با ظرف [1] تربت در غير كربلا استنجاء ميتوان كرد
- مسأله 1045- ولي طفل، پدر و جد و وصي و مجتهد و عدول مؤمنينند
- مسأله 1046- خانه وقف هر گاه قصد و بناء واقف منفعت آن بوده كه صرف شود،
- مسأله 1047- خون گوشت، پاك است و خوردنش حرام است،
- مسأله 1048- هر گاه پدر يا مادر وصيت كنند كه اولاد مثلا، ده ختم قرآن بخوانند
- مسأله 1049- هر گاه مشتبه شود ميّت مسلم با كافر
- مسأله 1050- هر گاه آب بالوعه ضرر كند خانه همسايه را،
- مسأله 1051- غذاي متجنس را مثلا، به خورد خلاف مذهب هم نميتوان داد،
- مسأله 1052- ميان اذان و اقامه و نماز بايد موالات باشد
- مسأله 1053- معامله با ظلمه يا تصرف در مالش به قسم شرعي
- مسأله 1054- وصي، هر گاه نتواند وصايت خود را ثابت كند،
- مسأله 1055- هر گاه در حال اضطرار وصي به مبلغ كمي صلح كند
- مسأله 1056- هر گاه وصي، مال در تصرفش باشد و بداند خمس بر ذمه ميت هست
- مسأله 1057- هر گاه ببيني، كه يكي مال ديگري را ميبرد به غير حق،
- مسأله 1058- زيارت عاشورا در هر وقت از اوقات ميتوان به عمل آورد،
- مسأله 1059- شخص قطع علاقه و قصد خروج از وطن كرده
- مسأله 1060- در محل اقامه از حدّ ترخص [3] بايد خارج نشد
- مسأله 1061- هر گاه ضعيفه قصد اقامه كرد و نماز تمامي نكرد كه حايض شد،
- مسأله 1062- خلط سينه يا آب دماغ در فضاي دهن آمد،
- مسأله 1063- هر گاه اصول دين را اجمالا بداند شخص،
- مسأله 1064- پشت گوشي در اين زمان دور نيست
- مسأله 1065- هر گاه وجهي بايد به غير دهي و آن شخص فوت شود
- مسأله 1066- رد مظالم [2] را شخص فقير به زوجه يا اولاد خود ميتواند داد،
- مسأله 1067- شخص رد مظالم گرفت مالك شد،
- مسأله 1068- بدان كه بعضي از اقسام فسق و معصيت هست كه به آن عمل قبول نميشوند؛
- مسأله 1069- شخص طلب از ميّت داشته باشد
- مسأله 1070- شخص ادعاي فقر كند كفايت ميكند
- مسأله 1071- سيادت به ادعاي شخص ثابت نميشود،
- مسأله 1072- مال يهودي كه ممكن نشود به ورثهاش دهند
- مسأله 1073- هر گاه عبدي مثلا بدون اذن آقا مال آقا را بردارد
- مسأله 1074- مگس و شپش را، مثلا سوزانيدن گناه نيست،
- مسأله 1075- اصرار بر صغيره توبه نكردن همان گناه نيست،
- مسأله 1076- هر گاه شخصي مظنّه ضرر در سفر مكه داشته باشد
- مسأله 1077- اگر شخص حمد و سورهاش درست نباشد
- مسأله 1078- شخص كنيز خود را كه لمس و قبله و مقاربت نكرده
- مسأله 1079- نماز در حرم ائمه عليهم السّلام در جايي كه مزاحم زائرين بشود
- مسأله 1080- هر گاه شخص به اذن مجتهد خرج طفلي ميكند
- مسأله 1081- شخص خانه اجاره كرد و تعيين نكرد كه كي را بنشاند،
- مسأله 1082- اسم مبارك حضرت قائم- عجل اللّه فرجه- را كه محمّد است
- مسأله 1083- هر گاه كسي مالي به عبدي ببخشد،
- مسأله 1084- ضرر ندارد آن چه ساخته ميشود از نقره به جهت تعويض،
- مسأله 1085- هر گاه شخص وصيّت كند كه فلان عبد مرا آزاد كنيد
- مسأله 1086- هر گاه شخص استطاعت به هم رسانيد كه خرجي رفتن و برگشتن خود و عيال واجب النفقه را به قدر ذيّ دارد
- مسأله 1087- امر كردن مردم را به واجب و نهي كردن مردم را از حرام واجب است
- مسأله 1088- جهاد با كفار به مردان واجب است
- فصل 63 در شفعه است
- فصل 64 در اقرار است
- فصل 65 در غصب است
- مسأله 1095- هر گاه شخص تسلط داشته باشد بر مال غير عدوانا،
- مسأله 1096- هر گاه در مسجد كسي رحلي بگذارد
- مسأله 1097- اگر رحلش يك مهري باشد،
- مسأله 1098- اگر كسي به وكالت، غير رحلي بيندازد
- مسأله 1099- اگر زمان طولاني رحلي بيندازد و خود نيايد،
- مسأله 1100- اگر رحل او را باقي گذارند
- مسأله 1101- اگر شخصي فرشي را در زمين وقف؛
- مسأله 1102- اگر جمعي جاي فراخور احوال خودشان گرفتهاند
- مسأله 1103- هر گاه از روي سهو يا جهل يا نسيان تصرف در مال غير كنند
- مسأله 1104- هر گاه طفلي مميّز مال غير را تلف كند،
- مسأله 1105- اگر مال غصب به دست ده نفر رسيده مثلا،
- مسأله 1106- هر گاه مالك مطالبه مالش را از يكي كرد،
- مسأله 1107- مال غصب به دست هر كس آمد بايد به صاحبش برسانند
- مسأله 1108- هر گاه شخص مثلا چوبي غصب كرد
- مسأله 1109- اگر عين معدوم شد يا متعذّر است ردّ آن،
- مسأله 1110- هر گاه عين مال مغصوب حاضر باشد،
- مسأله 1111- هر گاه مال مغصوب را مثلا رنگ كرد يا دوخت،
- مسأله 1112- هر گاه طفلي چيزي خريد و وجه آن را داد
- مسأله 1113- هر گاه گاوي غصب، مثلا شخصي خريد،
- مسأله 1114- هر گاه مالي از دست طفل يا مجنون گرفت،
- مسأله 1115- شخص به سنگ كم يا حيله و تزوير حق الناس بسيار بر ذمهاش هست
- مسأله 1116- هر گاه سرمايه كه دارد بدهد به خصمان خود
- مسأله 1117- زمين غصبي حاصلش با زارع [1] است،
- مسأله 1118- شخص يك فلوس از يك طفل گرفت بدون وجه شرعي
- مسأله 1119- آب حرامي هر گاه به زراعت بدهند،
- مسأله 1120- هر گاه كفش عوض شود و بداند كه از همان كس است
- مسأله 1121- مالي كه بنده پيدا كند
- مسأله 1122- شخص قسم دروغ بخورد ذمّهاش بريء نميشود
- مسأله 1123- شارع عام را به جهت حريم خانه،
- مسأله 1124- مال كمتر از درهم را برداشتي [5]
- مسأله 1125- مرد كه وفات كرد،
- مسأله 1126- شخص حق الناس بر ذمهاش هست و متمكن از اداي آن نيست
- مسأله 1127- هر گاه شاخه درخت ميوهدار از ديوار باغ بيرون آمده،
- مسأله 1128- زميني كه غصب كردهاند با توابعش در يك حكمند،
- مسأله 1129- اگر در حجره غصبي مثلا، او را حبس كردند،
- فصل 66 در تجارت است
- فصل 67 در بيع است
- مسأله 1131- بايع جنس را زياد ميكشد اگر زيادتي خارج [1] از متعارف نباشد
- مسأله 1132- هر گاه طفلي را بفرستي كه وجهي را بدهد و چيزي بگيرد
- مسأله 1133- ترياك متنجس را مثلا به كافر هم نميشود
- مسأله 1134- معاملات صبي مميّز هم صحيح نيست،
- مسأله 1135- در جميع عقود، صيغه فارسي جايز است،
- مسأله 1136- بيع معاطات و بيع فضولي
- مسأله 1137- هر گاه شخص بدهكار بداند كه چقدر بر ذمهاش هست
- مسأله 1138- بيع معاطات به تصرفي كه موجب تلف شود
- مسأله 1139- بار كاه و هيمه و پشكل [1] شتر،
- مسأله 1140- حرام است بيع و شراء
- مسأله 1141- جايز نيست بيع و شراء مايعات متنجسه
- مسأله 1142- جلد مذكّي و غير مذكّي كه مشتبه شده باشد
- مسأله 1143- پيه و دنبه نجس،
- مسأله 1144- اعيان متنجّسه كه قابل تطهير باشد،
- مسأله 1145- اكتساب به آلت لهو و لعب و بيع و شراء آنها جايز نيست.
- مسأله 1146- اعانت بر معصيت
- مسأله 1147- مسكرات جامد،
- مسأله 1148- اعانت ظلمه اگر بناي بر اعانت آنها باشد
- مسأله 1149- مال حاصل از قمار
- مسأله 1150- كهانت و قيافه و شعبده و سحر
- مسأله 1151- ساختن صورت ذي روح مجسّمه
- مسأله 1152- ربا و عمل خمر و مسكرات و رشوه دادن،
- مسأله 1153- اجرت بر اذان و اجرت بر عمل حرام
- مسأله 1154- حرمت غيبت مختص به غيبت شيعه اثني عشريّه ميباشد
- مسأله 1155- هجو و بهتان و نمّامي
- مسأله 1156- سبّ مؤمنين
- مسأله 1157- غش و تدليس كه باعث ضرر باشد،
- مسأله 1158- وكيل يا وصيّ، خلاف آن چه معين شده است
- مسأله 1159- اجير خاص عملي كند از براي خود يا غير
- مسأله 1160- حفظ كتب ضلال و تعليم و تعلّمشان و بيع و شرائشان
- مسأله 1161- احتكار در گندم و جو و مويز و خرما و زيت و روغن و نمك است،
- مسأله 1162- پوشيدن مرد لباس حرير محض و طلا باف را
- مسأله 1163- مرد لباس مختص به زن و هم چنين زن لباس مختص به مردان پوشيدن،
- مسأله 1164- تلقّي ركبان
- مسأله 1165- خلاف وصيّت و نذر
- مسأله 1166- شخص اگر كسب قرار دهد براي خود كفن فروشي و گندم فروشي،
- مسأله 1167- هر گاه شخص كسب خود قرار دهد بنده فروشي و صرافي
- مسأله 1168- خطوط قرآن را به معرض بيع و شراء در آوردن،
- مسأله 1169- هر گاه اطفال چيزي بياورند از براي وليّ
- مسأله 1170- ترك كردن مال كسي كه از حرام اجتناب نميكند
- مسأله 1171- ترك كردن معامله با اهل ذمّه
- مسأله 1172- معامله با اكراد و ذي العاهات [ذوي العاهات- م] لازمه
- مسأله 1173- هر گاه بيع بدون وزن وكيل و عدد واقع شود
- مسأله 1174- هر گاه باطل باشد بيع،
- مسأله 1175- تفريق نكردن ميانه [ميان- م] بچه و مادر پيش از بي نياز شدن بچه از مادر
- فصل 68 در حجر است
- مسأله 1176- چيزهايي كه موجب حجر ميشود:
- مسأله 1177- علامت بلوغ:
- مسأله 1178- شخص هر گاه مرور كند به ثمره نخل
- مسأله 1179- شرط است در بيع صرف،
- مسأله 1180- هر گاه شخص بخرد لباس كتان
- مسأله 1181- بيع سلف بايد قبض ثمن در مجلس شود
- مسأله 1182- هر گاه از براي بعض ثمن اجل قرار دهد
- مسأله 1183- هر گاه تمام ثمن يا بعض ثمن دين باشد
- مسأله 1184- شرط است غلبه وجود جنس مسلم فيه،
- مسأله 1185- جايز نيست بيع جنس سلم
- مسأله 1186- هر گاه بفروشد شيء معين را به ثمن معين
- مسأله 1187- هر گاه وفات كند بايع در بين اجل،
- مسأله 1188- واجب نيست بر مشتري در بيع نسيه بذل ثمن پيش از موعد،
- مسأله 1189- هر گاه سر موعد با قدرت نداد مشتري ثمن را،
- مسأله 1190- هر گاه غير جنس سر موعد بدهد
- مسأله 1191- بيع نسيه به نسيه
- مسأله 1192- بيع [1] رأس المال شرط است
- مسأله 1193- بايد خبر دهد كه اين جنس را مشاعا خريدم
- مسأله 1194- شخص باغي را بفروشد بي قيد و شرط،
- مسأله 1195- هر گاه شخصي خانه خود را فروخت،
- مسأله 1196- هر گاه شخصي بفروشد عبدي يا كنيزي را
- مسأله 1197- اطلاق عقد اقتضا ميكند تسليم ثمن و مثمن را حالّا؛
- فصل 69 در قرض است
- مسأله 1198- هر گاه شخص، مثلا ده ريال قرض كرد
- مسأله 1199- صيغه ايجابش كفايت ميكند «اقرضتك»
- مسأله 1200- هر گاه شخص قرض دهد جنسي را و شرط كند
- مسأله 1201- هر گاه شخص خواهد مثلا پنج تومان قرض كند،
- مسأله 1202- هر گاه قرض دهنده مطالبه كرد سر موعد،
- مسأله 1203- هر گاه مقروض مالش وفاي به دينش نكند
- مسأله 1204- هر گاه مقروض وفات كند و مالش به قدر دينش باشد
- مسأله 1205- هر گاه مقروض چيزي نداشته باشد و طلبكار بداند حال او را
- مسأله 1206- شخص كه قرض ميگيرد، بر او واجب است
- مسأله 1207- هر گاه شخص مديون است و دسترس [1] به طلبكارش نيست،
- مسأله 1208- مالي كه مخلوط به حرام باشد
- مسأله 1209- هر گاه شخص مالي را قرض داد و زيادتر گرفت
- مسأله 1210- هر گاه شخص ميداند كه مال غير بر ذمه اوست
- مسأله 1211- اما كسي كه مشغول معامله باشد بايد بداند صحت و فساد معامله را
- مسأله 1212- بيع معاطات به تصرّف ثمن يا مثمن
- مسأله 1213- بايع و مشتري هر گاه به مصاحبت هم بروند بهم نميخورد مجلس
- مسأله 1214- شخص مالي را خريد و وجه آن را نداد
- مسأله 1215- هر گاه شخص مالي خريد و تصرّف نكرد
- مسأله 1216- هر گاه شخص حيواني خريد و تصرّف نكرده
- مسأله 1217- هر گاه شخص مالي خريد و قيمت اهل خبره نشده
- مسأله 1218- شرط خيار فسخ در زمان معين
- مسأله 1219- هر گاه بايع شرط كند كه تا يك سال
- مسأله 1220- مشتري ميتواند هم چون بايع، خيار از براي خود قرار دهد
- مسأله 1221- هر گاه شخص مالي به وصف نديده خريد
- مسأله 1222- هر گاه شخص مالي ديد و خريد بي عيب
- مسأله 1223- بايع اگر ثمن او معيوب باشد
- مسأله 1224- تدليس حرام است،
- مسأله 1225- هر گاه شخص شرط كرد كه موعد معيني ثمن را بدهد
- مسأله 1226- هر گاه شخص دو چيز خريد،
- مسأله 1227- هر گاه شخص يك من گندم خريد بعد معلوم شد نصف آن مال غير است
- مسأله 1228- هر گاه غريم مفلس عين مال خود را در مال مفلس ببيند
- مسأله 1229- هر گاه شخص زمين معيني به ذرع معيني بخرد
- مسأله 1230- جايز است مسلم اجير كافر بشود
- مسأله 1231- درخت ميوهدار و هم چنين خيار و بادمجان
- مسأله 1232- نعناع و مثل آن را ميتوان آن چه موجود است با آن چه پنج دفعه ديگر مثلا بياورد بفروشند،
- مسأله 1233- طلا به نقره بي سكه هم قبض مجلس شرط است،
- مسأله 1234- هر گاه مصالحه كند، قبض مجلس شرط نيست
- مسأله 1235- جايز است ده من گندم بفروشند به ده ريال به موعد معين
- مسأله 1236- دسته سبزي را به عدد فروختن ضرر ندارد
- مسأله 1237- هر گاه ثمن در دست [2] مشتري و مثمن در دست بايع به آفت سماوي يا غيره تلف شود،
- فصل 70 در رهن است
- فصل 71 در مساقات است
- فصل 72 در وصيّت است
- مسأله 1249- هر گاه شخص در مرض موت مالي ببخشد
- مسأله 1250- هر گاه وصيّت كنند كه فلان قدر به فلان شخص بدهند و او بعد از موت رد كند
- مسأله 1251- هر گاه شخص وصيّت ثلث كرد،
- مسأله 1252- وصيّت از براي معدوم، جايز [5] نيست
- مسأله 1253- هر گاه شخص، چه وصيّت كرد به واجب مالي،
- مسأله 1254- هر گاه وصيت به آن چه كرد ثلث وفا نكند
- مسأله 1255- اگر بعد از وفات فاسق [1] شود
- مسأله 1256- هر گاه شخص كسي را وصيّ خود كند
- مسأله 1257- هر گاه وصي را متعدد قرار داد
- مسأله 1258- وصي صغير ميتواند مال صغير را قرض بر دارد،
- مسأله 1259- هر گاه شخص وصيت كند كه شمشير مرا به فلان مصرف صرف كند
- مسأله 1260- هر گاه شخص وصيتي كند پس از آن به ضد آن وصيت كند،
- فصل 73 در ارث است
- مسأله 1261- وارث چند مرتبهاند:
- مسأله 1262- پسر بزرگ كه نماز و روزه پدر و مادر [3] را بايد به جا بياورد يا حبوه ميبرد
- مسأله 1263- هر گاه ميت قرض دارد و مالي ندارد،
- مسأله 1264- هر گاه طبقه سابق باشد يا اولادشان،
- مسأله 1265- هر گاه موصي وصيّت كند كه وصي مرخّص است
- مسأله 1266- هر گاه شخص بميرد و هيچ كس را نداشته باشد
- مسأله 1267- حبوه پسر بزرگ،
- مسأله 1268- هر گاه كافر بميرد و يك وارث مسلمان در طبقات ارث داشته باشد
- مسأله 1269- در تقسيم ارث سهم حمل را از براي دو پسر بايد نگاه داشت
- مسأله 1270- موانع ارث،
- فصل 74 در هبه است
- فصل 75 در اجير شدن است
- مسأله 1274- هر گاه شخص، مثلا وجهي به كسي بدهد كه يك سال در هر شب جمعه يك زيارت نيابت من بكن
- مسأله 1275- هر گاه شخص اجير شود يا نذر كند ختم قرآن را،
- مسأله 1276- اجير هر گاه عملي معين كه مشروط به زمان معيّن است تمام نكرده
- مسأله 1277- اجير مطلق لازم است تعجيل [1] كند عمل را،
- مسأله 1278- اما اجير نيّت نماز چنين كند
- فصل 76 در وقف است
- فصل 77 در نذر است
- مسأله 1283- اما صيغه نذر،
- مسأله 1284- نذر زن دائمي بي اذن شوهرش به چيزهايي كه مانع حقّ شوهر است،
- مسأله 1285- نذر اولاد بي اذن پدر و مادر
- مسأله 1286- در متعلق نذر،
- مسأله 1287- نذر امام يا حضرت عباس عليه السّلام
- مسأله 1288- شخص نذر كرد كه چيز معيني را به شخص بدهد،
- مسأله 1289- شخص نذر كرد كه مال معيني را به شخص در روز معيني صرف خير كند مثلا،
- مسأله 1290- مخالفت نذر كردن،
- مسأله 1291- عهد هم مثل نذر است،
- مسأله 1292- اما در عهد و يمين [1]، اذن شوهر براي زن و اذن پدر [2] و مادر [3] براي اولاد معتبر است
- فصل 78 در ضالّه است
- مسأله 1293- هر گاه حيواني [1] صحيح در بياباني در آب و علف بيابند،
- مسأله 1294- هر گاه مالي به قدر درهم بيابد
- مسأله 1295- هر گاه در بين سال مأيوس از صاحبش شده يا بعد از سال،
- مسأله 1296- كمتر از درهم بي قصد تملّك تصرفش مشكل است
- مسأله 1297- لقطه به قدر درهم را اگر به سبب تقصير گم كرد
- مسأله 1298- لقطه به قدر درهم را اگر تعريف نكرد
- فصل 79 در صيد و ذبايح است
- مسأله 1299- هر گاه سگ معلّم، شكاري را بكشد،
- مسأله 1300- صيدي كه به تير يا نيزه يا شمشير و مثل آنها كشته شود
- مسأله 1301- هر گاه كافر مثلا ماهي زنده از آب بيرون آورد
- مسأله 1302- هر گاه ذبح كننده يا نحر كننده حيوان،
- مسأله 1303- احتياط [1] آن است كه حيواني كه ذبح ميشود
- مسأله 1304- اگر حيواني را ذبح كردند بعد از حياتش معلوم شد
- مسأله 1305- اگر مثل مرغ و گنجشك مثلا سر آن را بكنند،
- مسأله 1306- اگر در حال اضطرار حيواني را به دندان [3] يا سنگ يا ني و امثال آنها ذبح كنند،
- مسأله 1307- اگر حيوان را بي ذكر اسم خدا و به غير قبله ذبح كنند سهوا،
- مسأله 1308- اگر بچه حيوان تمام خلقت كه موي آن هم تمام روييده باشد
- مسأله 1309- شرط پاك بودن روغن و پيه و دنبه،
- مسأله 1310- ماهي كه اصلا فلس ندارد،
- مسأله 1311- تذكيه واقع ميشود بر حيوان طاهر العين،
- مسأله 1312- اما مرغي كه چنگال دارد،
- مسأله 1313- هر گاه انسان وطي كند به حيوان حلال گوشت،
- مسأله 1314- هر گاه انسان با اسب يا قاطر يا الاغ وطي كند،
- مسأله 1315- اجزايي كه از زنده جدا شود
- مسأله 1316- از گوسفند ذبح شده خون و فضله و قضيب و فرج و بچهدان و خصيتين
- مسأله 1317- چيزهايي كه حرام است مثل شراب از براي معالجه درد،
- مسأله 1318- خبائث كه حرام است اگر شك به هم رسد
- مسأله 1319- خوردن چيزي در خانه پدر و مادر و برادر و خواهر و عمو و عمه و خالو و خاله و صديق
- مسأله 1320- جايز است از براي مضطر كه بخورد چيز حرام را
- مسأله 1321- اما خوردن هر چيزي كه ضرر كند شخص را،
- مسأله 1322- هر گاه شخص قدرت بر دفع ضرر از نفس محترمه داشته باشد،
- مسأله 1323- خوردن خبائث كه حرام است،
- مسأله 1324- خوردن گل حرام است
- مسأله 1325- خوردن مال غير كه حرام است،
- مسأله 1326- خوردن چيزي از سفره و خواني كه در آن شراب خورده شود
- مسأله 1327- در اخبار مستفيضه آورده شده است كه «جاري ساختن يك حد از حدود الهي نافعتر است از باراني كه به بارد چهل شبانه روز»
- مسأله 1328- كسي كه در حال انعقاد نطفهاش يكي از ابوينش،
- مسأله 1329- مرتدّ ملي تا سه دفعه احتياطا توبه او را قبول كنند
- مسأله 1330- به دشنام دادن هر يك از چهارده معصوم عليهم السّلام يا ادّعاي پيغمبري كردن يا شك در كلام پيغمبر [صلّي اللّه عليه و آله و سلّم] داشتن،
- مسأله 1331- هر گاه پيش از اقامه شهود زنا كننده توبه كند،
- [مسائل حدود و ديات]
- اشاره
- مسأله 1332- هر گاه كسي زنا كند با يكي از محرمهاي نسبي خود
- مسأله 1333- هر گاه كافري با زن مسلماني زنا كند
- مسأله 1334- هر گاه كسي شخصي را ببيند كه با زنش زنا ميكند
- مسأله 1335- مرد پير و زن پير [2] هر گاه زنا كنند،
- مسأله 1336- مردي كه زن عقدي دائم حاضر [1] دارد و زنا كند،
- مسأله 1337- هر گاه مملوك بالغ يا بالغه زنا كنند،
- مسأله 1338- در كتاب نجم الهدايه از جناب رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مروي است كه
- مسأله 1339- هر گاه لواط كننده و لواط دهنده هر دو بالغ و عاقل باشند،
- مسأله 1340- فاعل را به شمشير كشتن،
- مسأله 1341- اگر شخص عورت خود را به بدن پسري بمالد،
- مسأله 1342- اگر دو نفر [2] در يك رختخواب مجتمع [3] شوند،
- مسأله 1343- هر گاه شخص پسري را به شهوت ببوسد
- مسأله 1344- اما مساحقه،
- مسأله 1345- هر گاه زني فرج خود را به فرج زن ديگر بمالد،
- مسأله 1346- امّا قياده، هر گاه شخص جمع كند ميان مرد و زن را براي زنا،
- مسأله 1347- اما قذف، هر گاه كسي نسبت دهد به زني،
- مسأله 1348- امّا قاذف را كه حد ميزنند نبايد مثل زاني برهنه باشد
- مسأله 1349- امّا شراب خورنده را،
- مسأله 1350- اما شارب الخمري كه بالغ عاقل مختار باشد،
- مسأله 1351- مالي كه دزدي كردن آن موجب بريدن دست و مانند آن است،
- مسأله 1352- اما هر گاه طفل مميّز دزدي كند،
- مسأله 1353- حدّ دزدي با شرايط،
- مسأله 1354- اما محارب كسي است كه شمشير يا مثل آن برهنه در دست بگيرد
- مسأله 1355- اما حدّ محارب،
- مسأله 1356- اگر محارب كسي را بكشد
- مسأله 1357- اگر به فرياد كردن و زدن دفع محارب نتوان كرد،
- مسأله 1358- هر گاه شخص امر كند يكي را به غير حق كه بكش فلان را
- مسأله 1359- پدر عمدا فرزند خود را بكشد، پدر را نميكشند،
- مسأله 1360- ديه قتل عمدي كه تعيين بهم رسانند يكي از شش چيز است:
- مسأله 1361- ديه يهودي و مجوسي [2] كه جزيه ميدهند،
- مسأله 1362- اما هر گاه كسي شخصي را به مهماني طلبد
- مسأله 1363- هر گاه كسي افسار مالي را ميكشد ميرود،
- مسأله 1364- هر گاه شخص سوار باشد و مال را بيازارد
- مسأله 1365- هر گاه شخصي كاري كند كه موي سر يا ريش مرد بريزد،
- مسأله 1366- هر گاه موي زن را چنين كند كه نرويد،
- مسأله 1367- هر گاه شخص وضعي كند كه موي دو ابروي شخص بريزد و نرويد،
- مسأله 1368- هر گاه شخص دو چشم كسي را كور كند،
- مسأله 1369- و اگر كسي چهار پلك دو چشم را معيوب كند،
- مسأله 1370- اما ديه نرمه بيني را قطع كردن،
- مسأله 1371- ديه قطع كردن و دو گوش،
- مسأله 1372- ديه قطع كردن زبان از بيخ،
- مسأله 1373- اما ديه دو دست،
- مسأله 1374- اما اگر شخص وضعي كند كه ناخن يكي بيفتد و نرويد،
- مسأله 1375- اما ديه شكستن پشت
- مسأله 1376- ديه قطع كردن هر دو پستان زن،
- مسأله 1377- ديه بيضتين
- مسأله 1378- ديه دو پا تا مفصل،
- مسأله 1379- هر گاه كسي اذيت كند يكي را كه عقل او زايل شود
- مسأله 1380- جراحتي كه بر سر يا روي مرد واقع شود
- مسأله 1381- ديه زن پيش از آن كه تا ثلث ديه برسد،
- مسأله 1382- جراحتي كه بر سر يا رو برسد،
- مسأله 1383- هر گاه شخصي به خنجر [6] يا تير و مانند آنها،
- مسأله 1384- هر گاه شخصي سيلي يا مانند آن بر روي كسي بزند
- مسأله 1385- اگر اين اثرها در بدن ظاهر شود،
- مسأله 1386- ديه غلام و كنيز، قيمت ايشان است اگر تجاوز از ديه نكنند
- مسأله 1387- حمل كه سقط كنند، ديه از براي نطفه،
- مسأله 1388- هر گاه كسي زن حامله را بكشد،
- مسأله 1389- هر گاه شخص در حال مجامعت با زن آزاد، نطفه را بيرون بياورد بي اذن زن،
- مسأله 1390- هر گاه كسي سر ميتي [3] را جدا كند،
- مسأله 1391- هر گاه كسي حيوان حلال گوشت را بي ذبح شرعي تلف كند،
- مسأله 1392- هر گاه كسي اجزاي حيوان مأكول اللحم را قطع كند
- مسأله 1393- هر گاه سگ شكاري را تلف كند،
- مسأله 1394- هر گاه سگ پاسبان گوسفند [1] باشد،
- مسأله 1395- اگر حيواني زراعت يا مال كسي را تفريط كند،
- مسأله 1396- هر گاه كسي يكي را عمدا كشت،
- مسأله 1397- هر گاه كسي قتل خطا يا شبه خطا [4] كند،
- مسأله 1398- امّا هر گاه كسي مؤمني را بكشد به گمان [5] كافر حربي،
- اين چند مسأله آخر، باز فتواي مرحوم شيخ مرتضي (عليه الرحمة) است.
- اصطلاحات و لغات
صراط النجاة
مشخصات كتاب
شماره بازيابي : 6-16373
سرشناسه : انصاري ، مرتضي بن محمد امين ، 1214 - 1281 ق .
عنوان و نام پديدآور : صراط النجاة[چاپ سنگي]/مرتضي انصاري ؛ كاتب : محمد علي بن حسين علي ؛ مقابله كننده : محمد حسين بن محمد خونساري ؛ گردآورنده : محمد علي يزدي
وضعيت نشر : [طهران]: ميرزا محمد خونساري، 1301 ق.
مشخصات ظاهري : [110] ص؛ 16 × 20 س م.
يادداشت :
زبان : فارسي .
آغاز، انجام، انجامه : آغاز:بسم الله الحمدلله رب العالمين و الصلوة .... اما بعد چون مرجع احكام .....
انجام:در تمام ان روز بتوان اين نماز را بجا آورد و اختصاص بزمان معيني در آنروز ندارد .
مشخصات ظاهري اثر : نوع و درجه خط:نسخ .
نوع و تز ئينات جلد:تيماج يك لائي ، قهوه اي تيره ، عطف تيماج مشكي .
خصوصيات نسخه موجود : حواشي اوراق:حاشيه نويس : محمد حسن الحسيني
يادداشت تملك و سجع مهر : شكل و سجع مهر:مهر مربع شكل به سجع « ملاحظه شد » با علامت شير و خورشيد .
توضيحات نسخه : نسخه بررسي شد.
معرفي چاپ سنگي : كتاب حاضر از يك مقدمه و چند فصل و يك خاتمه تشكيل شده به مسائل اصول فقه مي پردازد كه مقدمه در بيان مسائل تقليد مي باشد .
صحافي شده با : 1. نخبه / محمد ابراهيم بن محمد حسن خراساني: [بي جا]، 1306 ق.1300632
موضوع : اصول فقه شيعه .
فقه جعفري -- رساله عميله .
فتواهاي شيعه -- قرن 13 ق.
شناسه افزوده : حسيني ، محمد حسن ، حاشيه نويس .
خونساري ، محمد حسين بن محمد ، مقابله كننده .
محمد علي بن حسين علي ، كاتب .
يزدي ، محمد علي گردآورنده .
[پيشگفتار]
[مقدمه دبير كنگره]
(بسم اللّه